معنی سماق

حل جدول

سماق

تتری

چاشنی کباب

تترى

تتم

تم‌تم

فارسی به انگلیسی

سماق‌

Sumac Or Sumach

گویش مازندرانی

سماق

سماق

فرهنگ فارسی هوشیار

سماق

نام دوائی است و آن میوه ای میباشد که خشک شده آن را بصورت گرد در طبخ غذا بکار میبرند، نوعی ادویه


سماق الدباغه

(اسم) سماق

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

سماق

سماق. [س ُ] (ص) دروغ ساده و خالص از هر چیزی. (از آنندراج) (منتهی الارب): کذب سماق، دروغ ساده و خالص. (ناظم الاطباء).

سماق. [س َ] (اِ) نوعی از سنگ که سفید و نرم باشد. (غیاث) (آنندراج).

سماق. [س ُ / س ُم ْ ما] (اِ) نام دوایی است و آن میوه باشد. (غیاث) (از آنندراج). تتری و آن میوه ٔ درختی است که چون خوشه برآید. دانه های بسیار بر آن چون عدس و بر روی آن دانه پرز و رطوبتی میان سرخ و زرد و بطعم ترش و همان ترشی را درطعام بکار برند و باقی هسته و استخوان باشد. (صحاح الفرس). تتری. (زمخشری). دانه ای است ترش مزه و قهوه ای رنگ. (الفاظ الادویه). گیاهی است از رده ٔ دولپه ای ها جدا گلبرگ که سردسته ٔ تیره ٔ سماقیان میباشد. این گیاه کوچک بشکل درخت یا درختچه میباشد. برگهایش متناوب ومرکب و شانه ای است. گلهایش کامل و دو جنسی و در برخی گونه ها گلهای نر و ماده از هم جدا هستند. میوه ٔ این گیاه سفت و ترش مزه و قابض است. برگش در تداوی بعنوان تب بر مصرف میشود. گرد میوه اش ترش و خوش طعم و جهت چاشنی اغذیه بکار میرود. سماک. تتری. تتم. (فرهنگ فارسی معین): دفع مضرت (شرابی که آفتاب پرورده باشد) با سکبا و سماق و نار باشد. (نوروزنامه).
دست در آش ترش زن که بغایت خوبست
تمر هندی و سماق است و دگر آش انار.
بسحاق اطعمه.
رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن، اختیارات بدیعی، فهرست مخزن الادویه و جنگل شناسی شود.
- سماق سمی، گونه ای سماق که در آمریکای شمالی فراوان میروید و برگهایش در تداوی در معالجه نقرس و روماتیسم و فلج بکار میرود. مقداری که از این گیاه در تداوی بکار میرود، در حدود 12 تا 30 سانتی گرم است و از بکار بردن بیش از آن باید احتراز کرد چون بسیار سمی است. (فرهنگ فارسی معین).
- سماق شکی. رجوع به سماق شود. (فرهنگ فارسی معین).
- سماق کاذب، سماق هرز. (فرهنگ فارسی معین).
- سماق هرز، گونه ای سماق که در صنعت از صمغ مستخرج از تنه ٔ آن استفاده میکنند و از آن نوعی لاک بنام «لاک ژاپن » میسازند. سماق کاذب. (فرهنگ فارسی معین).
- سنگ سماق. رجوع به سنگ سماق شود. (فرهنگ فارسی معین).

سماق. [س ُ] (اِخ) دهی از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد. مرکز دهستان. دارای 240 تن سکنه است. آب آن از رودخانه ٔ کشکان. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و سیاه چادر بافی است. ساکنین از طایفه ٔ طولابی بوده، و در ساختمان و چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

سماق. [س ُ] (اِخ) نام یکی از دهستان های بخش چگنی شهرستان خرم آباد. موقعیت طبیعی کوهستانی، هوای معتدل ومالاریایی. آب آن از رودخانه ٔ کشکان سراب رفتخان، سراب سماق و آب کالیاب و چشمه ٔ گرموت مرتفعترین قلل جبال در این دهستان، کوه های سفیدکوه، کوه گاو شمال، کوه میل، کوه سماق، کوه گرز، کوه لهور، مراتع مرغوبی در سینه و دامنه کوه های مذکور وجود دارد که مورد استفاده حشم داران است. از 18 آبادی تشکیل گردیده است. جمعیت آن در حدود 4200 تن و قرای مهم آن عبارتند از هفت چشمه، کالیاب و ژیرژیان. ساکنین از طوایف طولابی شاهیوند، شیراونده و سادات حیات الغیب می باشند و عده ای چادرنشین می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

تعبیر خواب

سماق

خوردن سماق درخواب، دلیل بر جنگ و لجاج و خصومت کند. اگر دید که سماق میخورد، دلیل است او را با کسی گفتگو شود و در هر باب در خوردن سماق هیچ خیر نباشد. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

خواص گیاهان دارویی

سماق

میوه تازه ونرسیده آن سمی است. امارسیده وخشک شده آن سمیت ندارد. و به عنوان چاشنی مصرف می شود. غرغره جوشانده سماق برای ورم گلو ومحکم شدن لثه ها توصیه می شود. مصرف زیادتر از یک مثقال آن در یک وعده مضر است. برای ورم چشم وخون دماغ جوشانده گرد سماق را کمپرس نمایندمفید واقع می شوند. پخته برگ سماق مو را سیاه می کند.

فرهنگ عمید

سماق

درختی با برگ‌های مرکب، گل‌های سفید خوشه‌ای، میوۀ کوچک سرخ‌رنگ و ترش‌مزه که در جاهای سرد می‌روید و بلندیش تا پنج متر می‌رسد، تتم، تتری، تتریک، ترشابه، ترشاوه، تمتم، سماقیل،
* سماق سمی: (زیست‌شناسی) درختی کوچک بومی امریکای شمالی با عصاره‌ای تند و بخار سمی که برگ آن به مقدار اندک در معالجۀ نقرس و روماتیسم به کار می‌رود،

فرهنگ معین

سماق

(سُ) [معر.] (اِ.) گیاهی است از رده دو لپه ای ها که به شکل درخت یا درختچه دیده می شود. دارای برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای است. میوه اش کوچک و ترش مزه است. گرده میوه اش جهت چاشنی غذا به کار می رود، سماک، تتری، تتم.، ~مکیدن (عا.) وقت را به ب

مترادف و متضاد زبان فارسی

سماق

سماک، چاشنی ترش‌مزه‌گیاهی

معادل ابجد

سماق

201

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری