معنی سفارش
لغت نامه دهخدا
سفارش. [س ِ رِ] (اِمص) سپارش. اسم مصدر از سپاردن، سپردن. توصیه در نگاهداری و محافظت چیزی یا اجرای امری. (فرهنگ فارسی معین). سپارش و شفاعت. (آنندراج). || دستور دادن. فرمایش. || (اِ) دستور. فرمان. (فرهنگ فارسی معین).
فارسی به انگلیسی
Order, Recommendation
فارسی به ترکی
فرهنگ عمید
دستور برای انجام دادن کاری یا نگهداری چیزی، دستور، فرمان،
حل جدول
توصیه،نصیحت،دستور،فرمایش
فرهنگ واژههای فارسی سره
سپارش
فارسی به عربی
فارسی به ایتالیایی
گویش مازندرانی
سفارش و تاکید
فرهنگ معین
دستور دادن، دستور برای انجام کار یا نگهداری از چیزی. [خوانش: (س رِ) (اِمص.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
تاکید، توصیه، اندرز، نصیحت، وصیت، دستور، فرمان، فرمایش، درخواست
فرهنگ فارسی هوشیار
دستور دادن، فرمایش، شفاعت
معادل ابجد
641