معنی سعادت
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
خوشبختی، خجستگی. [خوانش: (سَ دَ) [ع. سعاده] (اِمص.)]
فرهنگ عمید
خوشبختی، نیکبختی، خوشبخت شدن، نیکبخت شدن،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
خوشبختی، بهروزی
کلمات بیگانه به فارسی
بهروزی - خوشبختی
مترادف و متضاد زبان فارسی
بختیاری، برکت، بهروزی، بهی، خجستگی، خوشبختی، خوشی، خیر، فلاح، کامرانی، نیکبختی، نیکروزی،
(متضاد) ادبار، شقاوت، نحوست
فارسی به انگلیسی
Felicity, Fortune, Health, Interest, Seventh Heaven, Weal, Welfare, Well-Being
فارسی به ترکی
saadet
فارسی به عربی
رفاهیه، هناء
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) خوشبختی نیکبختی اقبال مقابل شقاوت بدبختی جمع سعادات، میمنت خجستگی پیروزی. یا سعادت اخروی. آنست که هر نفسی باقی بماند تاابدالابدین بر بهترین حالات خود. یا سعادت دنیوی. عبارت از این است که هر موجودی باقی بماند بر طولانی ترین زمان ممکن بر بهترین حالات ممکن و تمامترین نتایج.
فرهنگ فارسی آزاد
سَعادَت، نیک بختی- بَرَکَت و خوش یُمنی (ضد شَقاوَت)، لقب احترامیِ اعاظم رجال
فارسی به آلمانی
Sozialhilfem sozial-, Wohlfahrt
معادل ابجد
535