معنی سادس

لغت نامه دهخدا

سادس

سادس. [دِ] (ع ص) ششم. (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی) (غیاث) (دهار) (آنندراج). عدد واقع بین خامس و سابع. (اقرب الموارد). و آن را به سات و سادی نیز بدل نمایند. رجوع به تاج العروس و منتهی الارب در ماده ٔ [س ت ت] و سات و سادی در این لغت نامه شود.
- امثال:
کل سادس مخلوع.


محمد سادس

محمد سادس. [م ُ ح َم ْ م َ دِ دِ] (اِخ) ابن اسماعیل، مکنی به ابوسعید. دهمین از ملوک بنی نصر در غرناطه (761- 763 هَ. ق.). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 93).

محمد سادس. [م ُ ح َم ْ م َ دِ دِ] (اِخ) (سلطان...) سی وششمین سلطان عثمانی (1336- 1341 هَ. ق.). (معجم الانساب و الاسرات زامباور ص 240).


سادس ستة

سادس سته. [دِ س ُ س ِت ْ ت َ] (اِخ) لقب ابن مسعود ابوعبدالرحمن عبداﷲبن مسعود صحابی است از این رو که او ششمین کس بود که دین مسلمانی پذیرفت. رجوع به ابن مسعود در این لغت نامه شود.

فرهنگ معین

سادس

(دِ) [ع.] (عد. ص.) ششم، ششمین.

فرهنگ عمید

سادس

ششم، ششمین،

فارسی به آلمانی

سادس

Sechst-, Sechste

حل جدول

سادس

شش عرب


ششم

سادس

مترادف و متضاد زبان فارسی

سادس

قید ششم

فارسی به عربی

سادس

سدس

فرهنگ فارسی هوشیار

سادس

ششم

فرهنگ فارسی آزاد

سادس

سادِس، ششم- ششمین

عربی به فارسی

سادس عشر

شانزدهمین , شانزدهم

انگلیسی به فارسی

sixth

سادس

معادل ابجد

سادس

125

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری