معادل ابجد
سده در معادل ابجد
سده
- 69
حل جدول
سده در حل جدول
فرهنگ معین
سده در فرهنگ معین
- یک صد سال، قرن. 2- نام جشنی منسوب به هوشنگ، دومین پادشاه پیشدادی که آن را در روز دهم از ماه بهمن برگزار می کنند. [خوانش: (سَ دَ یا دِ) (اِمر. )]. توضیح بیشتر ...
- آن چه که بر آن نشینند مانند منبر، در خانه، پیشگاه، رواق خانه. [خوانش: (سُ دَّ) [ع. سده] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
سده در لغت نامه دهخدا
- سده. [س َ دَ / دِ] (اِ مرکب) (از: سد = صد + ه، پسوند نسبت) لغهً بمعنی منسوب بشماره ٔ سد (صد). درباره ٔ علت انتساب این جشن بشماره ٔ مزبور گفته های بسیار آورده اند. بیرونی در التفهیم (ص 257) آرد: «اما سبب نامش به سده چنان است که از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب ». ولی وجه اشتقاقی که اصلی مینماید این است که جشن سده که در دهم بهمن ماه گرفته میشد درست صد روزپس از آغاز زمستان پنج ماهه بود (چه ایرانیان باستان سال را بدو بخش میکردند: تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه) و نام «سده » اشاره بگذشتن صد روز پس از آغاز زمستان است. توضیح بیشتر ...
-
سده. [س ُدْ دَ / دِ] (از ع، اِ) درگاه. (ربنجنی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (مهذب الاسماء). در خانه و درگاه و ساحت خانه. (آنندراج) (منتهی الارب). پیشگاه. (نصاب). آستانه. آستان. عتبه. کریاس:
باد بر سده ٔ تو هم نرسد
باد فکرت نه باد خاک پریش.
انوری.
|| جایی که بعد از بند کردن طاق بصورت سائبان باقی باشد و سائبان. (منتهی الارب): آسمان شکل سده ٔ رفیع او را دعا گفت. (سندبادنامه ص 12). || گرفتگی بینی. (مهذب الاسماء). توضیح بیشتر ...
- سده. [س ِ دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش کوچصفهان شهرستان رشت واقع در 4 هزارگزی جنوب باختری کوچصفهان یعنی راه شوسه ٔ رشت به لاهیجان و رشت و قزوین. هوای آن معتدل و مرطوب است و 1750 تن سکنه دارد. آب آن از سفیدرود تأمین میشود. محصول آنجا برنج و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). توضیح بیشتر ...
-
سده. [س ِ دِه ْ] (اِخ) یکی از بخشهای پنجگانه ٔ شهرستان اصفهان. مشخصات آن بشرح زیر است:
حدود: از شمال بکوه سید محمد، از جنوب به زاینده رود و بخش فلاورجان، از خاور بدهستان جی، از باختر ببخش نجف آباد.
هوای بخش: این بخش در جلگه واقع شده و دارای درختان زیاد و هوای معتدل است.
ارتفاعات: کوه سیدمحمد که در شمال بخش واقع شده و مرتفعترین قله ٔ آن 2400 متر ارتفاع دارد و یک کوه منفرد کوچکی بنام آتشگاه در جنوب بخش در کنار راه شوسه ٔ اصفهان بنجف آباد واقع شده و در قله ٔ این کوه خرابه ای است بنا بگفته ٔ مطلعین در دوران گذشته آتشکده و محل پرستش زرتشتیان بوده. توضیح بیشتر ...
- سده. [س ِ دِه ْ] (اِخ) قصبه ای از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان در 25 هزارگزی جنوب باختری فلاورجان. هوای آنجا معتدل و دارای 3836 تن سکنه است. آب آنجا از زاینده رود است. محصولاتش گندم، جو، حبوب، برنج، سردرختی، زردآلو، سیب، آلوچه. اهالی بکشاورزی و مختصری گله داری گذران میکنند. راه آن ماشین رو است و در حدود 15باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). توضیح بیشتر ...
- سده. [س ِدِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه واقع در 36 هزارگزی شمال باختری رود و 4 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ عمومی تربت حیدریه به قصبه رود. هوای آن معتدل است و 891 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و کرباس بافی است راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). توضیح بیشتر ...
-
سده. [س ِ دِه ْ] (اِخ) قصبه ٔ مرکزی بخش سده ٔ شهرستان اصفهان، در دوازده هزارگزی باختر اصفهان واقعشده و خلاصه ٔ مشخصات جغرافیایی آن به شرح زیر است:
تاریخ و بانی شهر: قصبه ٔ سده عبارت است از سه ده (فروشان، ورنوسفادران، خوزان) که سابقه ٔ بنای این سه ده به حدود 2500 سال میرسد. حتی شایع است کهن دژ پایتخت دوره ٔ سلسله ٔ ساسانیان در این محل سه ده میباشد که هنوز خرابه های کهن دژ در محل خوزان فعلی موجود است، و از آثار تاریخی آن قناتی است که بنام پیروزشاهی است که بقولی این قنات را پیروز پسر یزدجرد ساسانی احداث نموده است. توضیح بیشتر ...
-
سده. [س ِ دِ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 5 هزارگزی جنوب خاوری قاین و سر راه شوسه ٔ عمومی قاین به بیرجند. هوای آنجا معتدل و دارای 1590 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، شلغم، چغندر. شغل اهالی زراعت و مالداری وقالیچه و کرباس بافی است. راه اتومبیل رو و دبستان هم دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9):
چار نعمت در سده دارم بحمداﷲ معه
کبک شوم و باد سخت و آب شور و نان جو. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
سده در فرهنگ عمید
-
قرن
[قدیمی] جشنی که ایرانیان قدیم در روز دهم بهمن میگرفتند و در شب دهم بهمن آتش بسیار میافروختند و بر گرد آن شادی میکردند: شب آمد بر افروخت آتش چو کوه / همان شاه در گرد او با گروه ـ یکی جشن کرد آن شب و باده خورد / سده نام آن جشن فرخنده کرد ـ ز هوشنگ ماند این سده یادگار / بسی باد چون او دگر شهریار (فردوسی: ۱/۳۰ حاشیه)،
[قدیمی، مجاز] آتش،. توضیح بیشتر ...
-
درگاه، پیشگاه،
صندلی بزرگ شبیه منبر که بر آن بنشینند،
(پزشکی) چیزی که در روده گیر کند و مانع خروج مدفوعات شود،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
سده در فارسی به انگلیسی
- Century
فارسی به ترکی
سده در فارسی به ترکی
- yüzyıl
فارسی به عربی
سده در فارسی به عربی
- قرن، میوی
فرهنگ فارسی هوشیار
سده در فرهنگ فارسی هوشیار
- پیشتگاه، درگاه
فرهنگ فارسی آزاد
سده در فرهنگ فارسی آزاد
- سُدَّه، تخت- سریر- آنچه که بجای منبر بر آن نشینند- درب خانه- رواقهای اطراف در (جمع: سُدَد). توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی
سده در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
سده در فارسی به آلمانی
- Jahrhundert (n)
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید