معنی سبت

فرهنگ عمید

سبت

شنبه، روز شنبه،
* اصحاب السبت: [قدیمی] اصحاب سبت، یهود،

گیاهی شبیه خطمی، نوعی خطمی،

فرهنگ فارسی آزاد

سبت

سَبْت، روزگار- خواب- پُرخواب- آسایش و راحت- مرد زیرک

سَبْت، روز شنبه (جمع: سُبُوت- اَسْبُت) این روز برای یهودیان مقدس است و به تأکید تورات، کار کردن در این روز حرام است و این «سبت انسان» است

لغت نامه دهخدا

سبت

سبت. [س ُ / س َ] (ع اِ) گیاهیست که بگیاه خطمی ماند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

سبت. [س َ] (اِخ) جایگاهی است بین طبریه و رمله نزدیکی عقبه و طبریه. (معجم البلدان).

سبت. [س ِ] (اِخ) یکی از نامهای خورشید است. رجوع به ماللهند ص 105، 106 و 199 شود.

سبت. [س ِ] (اِ) سبزه ای که تنه ندارد و آن را چاروا خوردش و بتازی آن را رطب خوانند. (آنندراج) (از هفت قلزم). || (ع اِ) چرمهای گاو به قرظ پیراسته. (منتهی الارب). پوست گاو و هر پوست دیگر دباغی شده که برای آن مویی نباشد. (اقرب الموارد).

سبت. [س ِ] (اِخ) نهر السبت. نهری است در زمین اندلس و آن را بدین جهت نهرالسبت خوانند که جز در روز شنبه گذار ندهد و بر کنارش مردی از مس ساخته بر سینه اش نوشته که اینجا گذار مکنید والا امکان رجوع نباشد. (نزهه القلوب ص 289).

سبت. [س ِ ب ِ] (ع اِ) نام گیاهی است که آن را شبت و شِوِد و سبط خوانند. (المعرب جوالیقی ص 209). و رجوع به نشوءاللغه ص 220 شود. شوت. (مهذب الاسماء). رجوع به شبت و شِوِد و سبط شود.

سبت. [س َ] (ع مص) استراحت. آسایش. (منتهی الارب). فروخفتن. (زوزنی) (دهار). || بریدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || قیام کردن. (دهار). || سر ستردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). موی تراشیدن. (دهار) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). || موی گشاده رها کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || بشتاب رفتن. (تاج المصادر بیهقی). || گردن زدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد) (دهار). || سرگردان شدن. (اقرب الموارد). || (اِمص) سرگشتگی و بیهوشی. (منتهی الارب). || (مص) شنبهی کردن جهودان. (منتهی الارب). شنبه کردن. (زوزنی) (اقرب الموارد). || به شنبه درآمدن. (اقرب الموارد). || (اِ) شنبه. (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ص 56) (منتهی الارب). سبت و سبوت جمع آن است، اسم. آن روزی است که اصحاب یهود از تمامی اعمال خود دست کشیده استراحت میکردند. (قاموس کتاب مقدس): انما جعل السبت علی الذین اختلفوا فیه. (قرآن 124/16). اصحاب یهود. یاران روز شنبه:
نقض عهد و توبه ٔ اصحاب سبت
موجب مسخ آمد و اهلاک و کبت.
(مثنوی).
رجوع به اصحاب سبت شود. || روزگار. (منتهی الارب) (دهار). دهر. (اقرب الموارد). || نوعی از رفتار شتر. (منتهی الارب). رفتن اسب و شتر را گفته اند، آن عَنَق است. (اقرب الموارد). || (ص، اِ) اسب نیکورو. (منتهی الارب). الفرس الجواد. (اقرب الموارد). || کودک سخت بدن دلاور. (منتهی الارب). کودک شوخ روی. (اقرب الموارد). || مرد بسیارخواب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || مرد زیرک. (منتهی الارب). || زمانه ٔ دراز، یقال: اقمت عنده سبتاً؛ ای برهه. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

سبت

(سَ) [ع.] (اِ.) شنبه، نخستین روز هفته.

(سُ بَّ) [ع. سبه] (اِ.) ننگ و عار.

مترادف و متضاد زبان فارسی

سبت

شنبه، آخرین روز هفته (قوم‌یهود)

حل جدول

سبت

شنبه یهودیان

فرهنگ فارسی هوشیار

سبت

استراحت، آسایش، فرو خفتن

معادل ابجد

سبت

462

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری