معنی سالیانه

سالیانه
معادل ابجد

سالیانه در معادل ابجد

سالیانه
  • 157
حل جدول

سالیانه در حل جدول

لغت نامه دهخدا

سالیانه در لغت نامه دهخدا

  • سالیانه. [ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) آنچه در سال برای کسی از مواجب یا مزد مقرر شده است. || زندگانی. عمر. (اشتنگاس). || (ص نسبی، ق مرکب) سالانه. در سال. سنوی. حولی: سالیانه یکصد هزار تومان عایدی ملک دارد. توضیح بیشتر ...
  • سالیانه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 7هزارگزی جنوب باختری الشتر و 3 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به الشتر. هوای آن سرد و دارای 360 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن، غلات، برنج، حبوب، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است ساکنین از طایفه ٔ حسنوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). توضیح بیشتر ...
  • سالیانه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان خاوه بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 10هزارگزی جنوب نورآباد و 10هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ خرم آباد بکرمانشاه. هوای آن سرد و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفه ٔکرم علی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

سالیانه در فرهنگ عمید

  • سالانه
    (اسم) [قدیمی، مجاز] جیره یا مزد یا درآمدی که در هر سال به کسی برسد،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

سالیانه در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

سالیانه در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

سالیانه در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به آلمانی

سالیانه در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید