معنی سالانه
لغت نامه دهخدا
سالانه. [ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) منسوب بسال. و هر سال و سالیانه. (ناظم الاطباء). در هر سال. (استینگاس). رجوع به سال شود.
فارسی به انگلیسی
Annual, Per Annum, Yearly
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) مربوط به سال آنچه که در هر یک سال یک بار منعقد میشود: }} جشن سالانه دبستان. . . . {{، مجلس تذکری که در روز وفات عزیزی منعقد کنند، بهر سال در هر سال.
حل جدول
سنوی
دو سالانه
معادل فارسی بی ینال
نمایشگاه دو سالانه
بییلان
نمایشگاه دو سالانه نقاشى
بى ینال
فرهنگ معین
آن چه که یک بار در سال صورت گیرد، سالیانه. [خوانش: (نِ) (ص.)]
فرهنگ عمید
مربوط به سال،
ویژگی کاری که در طول یک سال یک بار انجام شود،
ویژگی آنچه در طی یک سال بهطور مداوم انجام شود،
(قید) هر سال،
مترادف و متضاد زبان فارسی
سالیانه، سالاسال، هرسال، همهساله
فارسی به عربی
اِجْتِماعٌ سَنَوی
کنفرانس سالانه
اِجْتِماعٌ سَنَوی
نشست سالانه
اِجْتِماعٌ سَنَوی
مرخصی سالانه
اِجازَه سَنَویه
اجلاسیه سالانه
اِجْتِماعٌ سَنَوی
واژه پیشنهادی
سالنامه
معادل ابجد
147