معنی ساخت

ساخت
معادل ابجد

ساخت در معادل ابجد

ساخت
  • 1061
حل جدول

ساخت در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ساخت در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ساختن، صنع، صنعت، محصول، مصنوع، شکل، نقشه، ساختمان، ساختار، سازوبرگ، ساز، سامان. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

ساخت در فرهنگ معین

  • (مص مر. ) ساختن، صنعت، (اِ مص. ) آمادگی، (اِ. ) ساز، سامان، ساز و برگ اسب، ساختار. [خوانش: (حَ) [ع. ساحه] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

ساخت در لغت نامه دهخدا

  • ساخت. (مص مرخم، اِمص) ساختن. صنع. صنعت:
    ز انگیزش و ساخت فرق است چند
    که این نخل کار است و آن نخلبند.
    امیرخسرو.
    || ساختگی. آمادگی. || (اِ) ساز. سامان. عدّه. || (ن مف مرخم) ساخته. مصنوع. محصول: این بخاریها ساخت تهران است. ماشین فلاحتی ساخت آلمان. ساخت فرنگ. || (اِ) طرز و حالت و شکل ساختن. شیوه. نسق. اسلوب: ساخت این گوشواره خوب نیست. ساخت این النگو مثقالی دو تومان است. بدساخت. خوش ساخت. || بند و بار زین. (جهانگیری). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ساخت در فرهنگ عمید

  • ساخته‌شده،
    (اسم مصدر) ساختن،
    (اسم) ساختار،
    [قدیمی] یراق و زین اسب، سازوبرگ،
    [قدیمی] سلاح جنگ،
    * ساخت‌وپاخت: [عامیانه، مجاز] قرارداد نهانی بین دو یا چند تن برای انجام دادن کاری، بندوبست،
    * ساخت‌وساز:
    ساخته و آماده بودن،
    آمادگی،
    سازوسامان،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

ساخت در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

ساخت در فارسی به عربی

  • انتاج، ترکیب، تلفیق، جعل، صناعه، صنع
گویش مازندرانی

ساخت در گویش مازندرانی

  • شکل و قواره ی چیزی، اندام، بست
فرهنگ فارسی هوشیار

ساخت در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

ساخت در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

ساخت در فارسی به آلمانی

  • Anfertigen, Bilden herstellen, Bilden, Dennoch, Herstellung (f), Immernoch, Machen, Noch, Produktion (f), Still. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید