معنی زودباور
لغت نامه دهخدا
زودباور. [وَ] (ص مرکب) آنکه سخن دیگران را بی درنگ و بی اندیشه می پذیرد و باور می کند. ساده لوح. مقابل دیرباور. (فرهنگ فارسی معین). زوداعتقاد و ساده لوح و ساده دل. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(وَ) (ص مر.) ساده لوح.
فرهنگ عمید
آنکه سخن کسی را زود و بیاندیشه باور میکند، سادهلوح،
مترادف و متضاد زبان فارسی
احمق، ساده، سادهلوح، کانا، مغفل،
(متضاد) دیرباور
فارسی به عربی
ساذج
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Bumpkin, Gullible, Trustful, Trusting
زودباور (خودمانی)
Sucker
آدم زودباور
Babe, Goof
آدم زودباور(عامیانه)
Softy
واژه پیشنهادی
حالو
انگلیسی به فارسی
زودباور
معادل ابجد
226