معنی زندانی کننده
حل جدول
فرهنگ عمید
کسی که در زندان به سر میبرد، محبوس،
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) کسی که در محبس باشد آنکه در زندان و از آزادی محروم است.
فارسی به ایتالیایی
فرهنگ معین
(~.) (ص نسب.) کسی که در محبس باشد.
مترادف و متضاد زبان فارسی
اسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، شهربند، گرفتار، محبوس
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
251