معنی ریشه‌دار

حل جدول

ریشه‌دار

با اصل و نسب

اصیل

مترادف و متضاد زبان فارسی

مزمن شدن

کهنه‌شدن، ریشه‌دار شدن


مزمن

دیرپا، دیرینه، ریشه‌دار، کهنه،
(متضاد) حاد


بیخ‌دار

ریشه‌دار،
(متضاد) بی‌ریشه، سطحی، عادی، عمیق،
(متضاد) سطحی، غیرسطحی،
(متضاد) سطحی

فرهنگ عمید

اثیل

اصل‌دار، استوار و ریشه‌دار در شرف و اصل‌ونسب،


بناور

هر چیز ریشه‌دار، بیخ‌دار،
گود، ژرف،
(اسم) دمل بزرگ و سخت،


تاصل

با‌اصل شدن، ریشه‌دار شدن،
اصیل بودن، دارای اصل‌و‌تبار بودن،


اصالت

با‌اصل بودن، اصل داشتن، اصیل بودن، ریشه‌دار بودن، نیک‌نژاد بودن،
نجابت،

معادل ابجد

ریشه‌دار

720

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری