معنی روزانه
فرهنگ عمید
[مقابلِ شبانه] مربوط به روز،
به اندازۀ یک روز: مصرف روزانه،
(قید) در هر روز: روزانه چند لیوان آب میخورید؟،
(اسم) [قدیمی] روز،
فارسی به انگلیسی
Daily, Day-To-Day, Diurnal, Everyday, Per Diem, Quotidian
فارسی به ترکی
günlük, gündelik
لغت نامه دهخدا
روزانه. [ن َ / ن ِ] (ص نسبی، ق مرکب) آنچه هرروز بکسی داده شود. (آنندراج). یومی. (ناظم الاطباء). آنچه بیک روز از طعام یا مزد یا پول برای کسی مقررکرده اند. (از فرهنگ نظام). || هرروزی. (ناظم الاطباء). یومیه. (یادداشت مؤلف). هر روز. گویند: فلان روزانه یک نوع اذیت بمن میکند. (از فرهنگ نظام). || هر روزی یک بار. (یادداشت مؤلف).
حل جدول
فارسی به ایتالیایی
فرهنگ معین
(نِ) (ص مر.) مربوط به روز، وابسته به روز.
مترادف و متضاد زبان فارسی
روزمره، هرروز، یومیه
فارسی به عربی
نهاری، یومیا
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به آلمانی
Taeglich [adjective]
اصطلاحات سینمایی
برداشت روزانه، درواقع حجم فیلمبرداری ازصحنه هایی است که طبق برنامه باید گرفته شود. برداشت روزانه کاملا متغیر است وبستگی به نوع فیلم دارد. اما دربین فیلمسازان حرفه ای واقعی، استاندارد برداشت، دودقیقه در روز است.
واژه پیشنهادی
شبانه
معادل ابجد
269