معنی رغام
لغت نامه دهخدا
رغام. [رُ] (ع اِ) آب بینی. (ناظم الاطباء) (آنندراج). آب بینی. لغه فی المهمله او لثغه. (از منتهی الارب). آب بینی که می رود از درد و جز آن. (دهار).
رغام. [رَ] (ع اِ) خاک و خاک نرم یا ریگ آمیخته به خاک. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ریگ نرم. (دهار). خاک ریگ آمیز. (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات از شرح نصاب و منتخب اللغات) (دهار). خاک به ریگ آمیخته. (یادداشت مؤلف). || (اِخ) نام ریگستانی است. (منتهی الارب).
ترغیم
ترغیم. [ت َ] (ع مص) گفتن کسی را رغماً رغماً. (منتهی الارب) (آنندراج). خوار ساختن و گفتن کسی را رغماً رغماً. (از اقرب الموارد) (از المنجد). اذلال و خواری. (ناظم الاطباء). حدیث: سجدتَی ّ السهو کانتا ترغیماً للشیطان، ای اغاظه له و اذلالاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || ترغیم انف کسی، چسباندن آنرا به رغام. || خوار ساختن کسی. || خاضع شدن. (از المنجد).
فرهنگ عمید
خاک،
خاک نرم،
ریگ آمیخته با خاک،
فرهنگ معین
خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته به خاک. [خوانش: (رَ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
خاک ریگدار (اسم) خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته بخاک.
فرهنگ فارسی آزاد
رَغام، خاک- در مقامی خاک گور
معادل ابجد
1241