معنی رایش

رایش
معادل ابجد

رایش در معادل ابجد

رایش
  • 511
حل جدول

رایش در حل جدول

  • امپراطور آلمان
  • عنوان امپراطوران آلمان
  • لقب امپراطوران آلمان
فرهنگ معین

رایش در فرهنگ معین

  • (یِ) [ع. رائش] (اِفا.) واسطه میان رشوه گیرنده و رشوه دهنده.
  • (~.) [ع.] (اِ.) تیر با پر.
لغت نامه دهخدا

رایش در لغت نامه دهخدا

  • رایش. [ی ِ] (ع ص، اِ) رائش. اسم فاعل از ریشه ٔ «روش »، و مخفف آن راش. میانجی میان پاره دهنده و پاره گیرنده. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و فی الحدیث: لعن اﷲ الراشی و المرتشی و الرائش،خدا لعنت کند به پاره دهنده و پاره گیرنده و میانجی آن دو. (از اقرب الموارد). || تیر باپر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). تیر ضعیف. (از المنجد). و رجوع به راش شود. || شتر ضعیف. (از المنجد) (از اقرب الموارد). توضیح بیشتر ...
  • رایش. [ی ِ] (اِخ) (بنی. ) نام قبیله ای است از ساکنان کوفه. (از اللباب فی تهذیب الانساب). توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

رایش در فرهنگ فارسی هوشیار

  • واسطه میان رشوه دهنده و رشوه گیرنده
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید