معنی راستگویی

لغت نامه دهخدا

راستگویی

راستگویی. (حامص مرکب) راستگوئی. عمل راستگو. صَدیق و راستگو بودن. گفتن حرف راست و درست. مقابل دروغگویی. صداقت. صدق: و همه ٔ پیغامبران را به راستگویی داری. (منتخب قابوسنامه ص 15).
ترا بسیار خصلت جز نکوییست
بگویم راست مردی راستگوییست.
نظامی.
فسونگر در حدیث چاره جویی
فسونی به ندید از راستگویی.
نظامی.
وحشی دیوانه ام در راستگویی ها مثل
خواه ره از من بگردان خواه رو از من بتاب.
وحشی بافقی (از ارمغان آصفی).

فارسی به انگلیسی

راستگویی‌

Honesty, Veracity

مترادف و متضاد زبان فارسی

راستگویی

صداقت، صدق،
(متضاد) کذب


درستگویی

راستگویی، صداقت، صدق،
(متضاد) دروغگویی


دروغ‌پردازی

تلبیس، دروغ‌بافی، دروغ‌سازی، شایعه‌پردازی، شایعه‌سازی،
(متضاد) راستگویی، صداقت


صدق

اخلاص، درستگویی، راستگویی، راستی، صداقت،
(متضاد) دروغ، کذب

حل جدول

راستگویی

صداقت


صداقت

راستگویی

راستی، صحت، راستگویی، رفاقت

فرهنگ فارسی هوشیار

پاک نفسی

راستگویی.

کلمات بیگانه به فارسی

صداقت

راستی - راستگویی

انگلیسی به فارسی

veracity

صحت، راستگویی، دقت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

صداقت

رو راستی، راستگویی، راستی

فرانسوی به فارسی

vracit (nom fminin)

راستگویی , صداقت , راستی , صحت.

سوئدی به فارسی

sannf rdighet

راستگویی، صداقت، راستی، صحت،

معادل ابجد

راستگویی

707

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری