معنی دیالوگ

لغت نامه دهخدا

دیالوگ

دیالوگ. [ل ُ] (فرانسوی، اِ) (کلمه ٔ فرانسوی مأخوذ از یونانی بمعنی گفتگو) سخنانیکه میان شخصیتهای یک نمایشنامه رد و بدل میشود. مهمترین بخش یک نمایش است. بنابر این فن دیالوگ نویسی را میتوان اساس کار درام نویسی دانست شخصیتهای هر درامی از طریق دیالوگ نموده میشوند و پرورش مییابند و اتفاقات خارج از صحنه به وسیله ٔ دیالوگ بتماشاگران القا میشود. هر اثر ادبی را بصورت مکالمه ٔ بین دو تن یا بیشتر باشد نیز دیالوگ خوانند (مانند دیالوگها یا مکالمات افلاطون). (دائره المعارف فارسی).


بانکه

بانکه. [ک ِ] (فرانسوی، اِ) ضیافت. مهمانی. مهمانی بزرگ. || نام رساله ای خاص دیالوگ افلاطون.

فرهنگ فارسی هوشیار

دیالوگ

سخنانی که میان شخصیت های یک نمایشنامه رد و بدل میشود، مهمترین بخش یک نمایشنامه است

فرهنگ معین

دیالوگ

مکالمه، گفت و گوی دو جانبه، اثر ادبی که به صورت گفت و گو ارائه شود،

فرهنگ عمید

دیالوگ

(ادبی، سینما، تئاتر) گفتگویی که میان اشخاص یک داستان، نمایشنامه یا فیلم صورت می‌گیرد،
گفتگو در مورد مسائل فرهنگی، اجتماعی و مانند آن،

واژه پیشنهادی

اصطلاحات سینمایی

مونولوگ

گفتگو باخود که نقطه ی مقابل دیالوگ یعنی گفتگو با یکدیگر است. استفاده از این تمهید آسان ودرعین حال مستلزم تجربه ومهارت است.

سخن بزرگان

فدریکو فلینی

در زندگی زناشویی، کارگردانی و فیلمنامه [نویسی] به عهده ی شوهر و صدابرداری و دیالوگ به عهده ی زن است.

تلویزیون، بیماری عفونی روح است.

معادل ابجد

دیالوگ

71

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری