معنی دورانداختن
حل جدول
پرت
فارسی به عربی
انبذ
فارسی به ایتالیایی
buttare
عربی به فارسی
دورانداختن , دست کشیدن از , متروک ساختن
سوئدی به فارسی
دورانداختن، دست کشیدن از، متروک ساختن،
kassera
دورانداختن، دست کشیدن از، متروک ساختن،
avkasta
دورانداختن، بیرون دادن، فرار کردن (از تعقیب کنندگان)،
فرهنگ فارسی هوشیار
روییدن، بالیدن، دورانداختن سنگ را
فرانسوی به فارسی
دورانداختن , دست کشیدن از , متروک ساختن.
jeter
دورانداختن , دست کشیدن از , متروک ساختن. , پرتاب , انداختن , پرت کردن , افکندن , ویران کردن. , دور انداختن , اشغال , چیز دورانداخته , چیز بی مصرف.
اسپانیایی به فارسی
دورانداختن، دست کشیدن از، متروک ساختن.
لغت نامه دهخدا
دور ریختن. [ت َ] (مص مرکب) بیرون ریختن. دورانداختن چنانکه غذای پس مانده و بیمصرف یا چیزی بی ارزش را. (یادداشت مؤلف). رجوع به دورانداختن شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیشنهاد کردن، مطرح کردن، بیان کردن، به میانکشیدن، فراهم کردن، آماده کردن، ترتیبدادن، نقشه کشیدن، برنامهریزی کردن، دورانداختن، برانداختن
معادل ابجد
1316