معنی دوال

دوال
معادل ابجد

دوال در معادل ابجد

دوال
  • 41
حل جدول

دوال در حل جدول

فرهنگ معین

دوال در فرهنگ معین

  • پا (~.) (ص مر.) کسی که پاهایش لاغر و دراز مانند دوال باشد.
  • تسمه، تازیانه چرمی، بر طبل کسی ~ زدن کنایه از: از شهرت کسی استفاده کردن. [خوانش: (دَ) [په. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

دوال در لغت نامه دهخدا

  • دوال. [دَ] (اِ) چرم. (ناظم الاطباء). چرم حیوانات. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان) (جهانگیری) (لغت شوشتر):
    گر عدوی تو چو روی است چو روی تو بدید
    از نهیب تو شود نرم چو مالیده دوال.
    فرخی.
    پای راست افکار شد چنانکه یک دوال پوست و گوشت بگسست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 516). عرب از جوع و ضر حال ایشان به حدی رسد که پوست ودوال بر آتش نهند و بخورند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 230).
    آسمان را دوال گاو زمین
    از پی شیب تازیانه ٔ اوست. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

دوال در فرهنگ عمید

  • تسمه،
    تسمۀ ستبر،
    تسمۀ رکاب،
    تسمۀ کمر، کمربند: ز سنگ سپهدار و هنگ سوار / نیامد دوال کمر پایدار (فردوسی: ۱/۳۴۸)،
    تازیانه که از چرم بافته شود،
    تسمۀ چرمی که با آن طبل بنوازند،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

دوال در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

دوال در فرهنگ فارسی هوشیار

  • تازیانه که از چرم حیوانات درست می شود، تسمه ستبر
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید