معنی دندانه

دندانه
معادل ابجد

دندانه در معادل ابجد

دندانه
  • 114
حل جدول

دندانه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

دندانه در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

دندانه در فرهنگ معین

  • (دَ نِ) (اِ.) هر چیز شبیه به دندان.
لغت نامه دهخدا

دندانه در لغت نامه دهخدا

  • دندانه. [دَ دا ن َ / ن ِ] (اِ) (از: دندان + َه تخصیص نوع از جنس) هر یک از برآمدگی و برجستگی های دندان مانند چیزی مضرس چون اره و شانه و کلید. تضریس. برجستگی هر چیز شبیه به دندان. (یادداشت مؤلف). هر چیز شبیه دندان، چون شاخه های شانه و برآمدگیهای دم اره و جز آن. (از ناظم الاطباء). چیزی که مشابه به دندان باشد چون دندانه ٔ تیغ و دندانه ٔ کلید و دندانه ٔ سین، و با لفظ ریختن و افتادن و کردن مستعمل. (آنندراج). سن ّ. (منتهی الارب): و کوهها بر وی چون دندانه هاست بیرون خزیده. توضیح بیشتر ...
  • دندانه. [دَ دا ن َ] (اِخ) دهی است از دهستان گیلان بخش گیلان شهرستان شاه آباد با 150 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ گیلان. راه آن اتومبیل رو است. ساکنان از طایفه ٔ کلهرند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

دندانه در فرهنگ عمید

  • هر‌چیز شبیه دندان، مثل دندانۀ اره،

    کنگرۀ سر دیوار،
فارسی به انگلیسی

دندانه در فارسی به انگلیسی

  • Indentation, Jag, Nick, Notch, Serration, Snick, Tine, Tooth
فارسی به عربی

دندانه در فارسی به عربی

  • تثلیم، ترس، سن، طعجه، فرض، نتوء، وتد
فرهنگ فارسی هوشیار

دندانه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • هر یک از بر آمدگی ها و برجستگی های دندان مانند اره و شانه و کلید، برجستگی هر چیز شبیه دندان. توضیح بیشتر ...
فارسی به آلمانی

دندانه در فارسی به آلمانی

واژه پیشنهادی

دندانه در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید