معنی دلالی

دلالی
معادل ابجد

دلالی در معادل ابجد

دلالی
  • 75
حل جدول

دلالی در حل جدول

لغت نامه دهخدا

دلالی در لغت نامه دهخدا

  • دلالی. [دَل ْ لا] (حامص) شغل دلال. عمل دلال. کار دلال. دلال. (از منتهی الارب). میانجیگری میان خرنده و فروشنده و راهنمایی در دادوستد و معامله. (ناظم الاطباء). پیدا کردن طرف معامله یا معامله کردن به حساب و اسم دیگری در ازاء اجر معین. (از فرهنگ حقوقی). رجوع به دلال شود. || عمل دلاله. شغل زن دلاله.
    - امثال:
    قحبه چون پیر شود پیشه کند دلالی. (از مجموعه ٔ امثال فارسی طبع هند). رجوع به دلاّله شود.
    || (اِ) حق الزحمه ٔ دلال. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

دلالی در فارسی به انگلیسی

عربی به فارسی

دلالی در عربی به فارسی

  • اخباری , خبر دهنده , اشاره کننده , مشعر بر , نشان دهنده , دلا لت کننده , حاکی , دال بر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

دلالی در فرهنگ فارسی هوشیار

  • داساری ‎ عمل دلال، (اسم) پولی که از بابت حق دلال باو میپردازند. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

دلالی در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید