معنی دستورات

لغت نامه دهخدا

دستورات

دستورات. [دَ] (اِ) ج ِ دستور به سیاق عربی. رجوع به دستور شود. || صدیکی که به زمین دار در وقت جمع اراضی داده می شود. (ناظم الاطباء).

فارسی به انگلیسی

دستورات‌

Instructions

فرهنگ فارسی هوشیار

دستورات

(اسم) جمع دستور به سیاق عربی

انگلیسی به فارسی

dos external command

دستورات خارجی داس


dos internal command

دستورات داخلی داس


input - output instructions

دستورات ورودی و خروجی

فناوری اطلاعات

input-output instructions

دستورات ورودی و خروجی

معادل ابجد

دستورات

1071

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری