معنی دستورات
لغت نامه دهخدا
دستورات. [دَ] (اِ) ج ِ دستور به سیاق عربی. رجوع به دستور شود. || صدیکی که به زمین دار در وقت جمع اراضی داده می شود. (ناظم الاطباء).
فارسی به انگلیسی
Instructions
حل جدول
اوامر
دستورات شرع
احکام
از دستورات نظامی
چاتمه فنگ
بیان روایات و دستورات دینی
وعظ
فرامین و اوامر
دستورات
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) جمع دستور به سیاق عربی
واژه پیشنهادی
لقمه حکم
تاوان تخلف از دستورات شرعی
کفاره
اجرای دستورات کاربر در بانک اطلاعاتی
تراکنش
فهرستی از دستورات مذهبی به حضرت موسی(ع)
ده فرمان
انگلیسی به فارسی
دستورات خارجی داس
dos internal command
دستورات داخلی داس
input - output instructions
دستورات ورودی و خروجی
فناوری اطلاعات
دستورات ورودی و خروجی
معادل ابجد
1071