معادل ابجد
دریا در معادل ابجد
دریا
- 215
حل جدول
دریا در حل جدول
-
بحر
یم، بحر، زم
راموز، ژو
طم
راموز
راموز، ژو، طم
ژو
- زو
- داما
- راموز
- ژو
مترادف و متضاد زبان فارسی
دریا در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
اقیانوس، بحر، یم، رود،
(متضاد) بر، خشکی
فرهنگ معین
دریا در فرهنگ معین
- (دَ) [په. ] (اِ. ) آب زیادی که محوطه وسیعی را فرا گرفته باشد و به اقیانوس راه دارد، بحر. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
دریا در لغت نامه دهخدا
- دریا. [دَرْ] (اِ) معروف است و به عربی بحر خوانند. (برهان) (از آنندراج). آب بسیار که محوطه ٔ وسیعی را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد مجموع آبهای نمکی که جزء اعظم کره ٔ زمین را می پوشاند و هر وسعت بسیار از آبهای نمکی را دریا توان گفت و نوعاً دریا تقریباً سه ربع از سطح زمین را می پوشاند ودر نیمکره ٔ جنوبی بیشتر زمین را فراگرفته است تا درنیمکره ٔ شمالی، و ادله ای در باب نمکی بودن آبهای دریا ایراد کرده اند از همه قویتر و موجه تر آن است که این تملیح را به تخته سنگهای ملحی که در قعر اقیانوس می باشد نسبت دهند. توضیح بیشتر ...
- دریا. [دَرْ] (اِخ) سومین از عماد شاهیان در برار که از حدود 936 تا 968 هَ. ق. سلطنت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام لین پول). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
دریا در فرهنگ عمید
-
حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته، قابل کشتیرانی بوده، و به اقیانوس راه داشته باشد، بحر: دریای عمان، دریای مدیترانه،
* دریای اخضر: [قدیمی، مجاز] آسمان،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
دریا در فارسی به انگلیسی
- Brine, Main, Sea
فارسی به ترکی
دریا در فارسی به ترکی
فارسی به عربی
دریا در فارسی به عربی
- بحر، بحیره، فرس، فیضان، قناه
نام های ایرانی
دریا در نام های ایرانی
- دخترانه، دریا، نام فرزند علاالدین عماد شاه، توده بسیار بزرگی از آب شور که بخش وسیعی از زمین را در بر گرفته و کوچکتر از اقیانوس است. توضیح بیشتر ...
تعبیر خواب
دریا در تعبیر خواب
- اگر کسی بیند که در دریا است، دلیل که به خدمت پادشاه شود، یا مطیع مردی عالم و فاضل شود. اگر بیند درمیان دریا متحیر فرومانده است، دلیل که کار او بر خطر است. اگر بیند که از دریا بیرون آید، دلیل است بی غم شود. اگر بیند که آب دریا بخورد و به غایت سرد است. اگر بیننده عالم است از علم بهره تمام یابد. اگر بیننده خواب از مردم پادشاه است، از پادشاه ایمن شود، یا علم آموزد، لکن از علم بهره یابد. اگر بیند که آب دریا می خورد و سخت گرم است، دلیل که گناه کند و تاویل آن به غایت بد است. توضیح بیشتر ...
- اگر بیند که در آب دریا همی رفت، دلیل است توفیق طاعت یابد. اگر بیند که آب دریا زیاده شد، دلیل که لشگر پادشاه زیاد شود. اگر بیند که آب دریا کم شد، دلیل که لشگر پادشاه هلاک شود. اگر بیند که برخی از آب دریا بخورد و بر وی هیچ پدید نیامد، دلیل که پادشاه یا عالمی را هلاک کند. اگر بیند که آب از دریاها و رودها جمع شدند، دلیل که پادشاه آن دیار مال و خزانه خویش را به یکجا جمع کند. اگر بیند که از دریا موج ها برخاست و جهان از ابر تاریک شده بود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار
دریا در فرهنگ فارسی هوشیار
- آب بسیار که محوطه وسیعی را فرا گیرد و به اقیانوس راه دارد، بحر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ پهلوی
دریا در فرهنگ پهلوی
- از نام های برگزیده
فارسی به ایتالیایی
دریا در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
دریا در فارسی به آلمانی
- Meer (n), See (f)
واژه پیشنهادی
دریا در واژه پیشنهادی
- اقیانوس جهانی
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید