معنی دارای گنجایش کافی

لغت نامه دهخدا

گنجایش

گنجایش. [گ ُی ِ] (اِمص) اسم مصدر از گنجیدن. قابلیت گنجیدن. وسعت گنجیدن. ظرفیت. وسع. وسعت. و رجوع به وسع شود. || قابلیت و استعداد. (ناظم الاطباء). شایستگی. رجوع به استعداد شود. || (اِ) جای و محل گنجیدن. || سود و نفع. (ناظم الاطباء).
- گنجایش پذیر، قابل گنجیدن. (ناظم الاطباء). آنچه که می تواند در چیزی بگنجد.
- گنجایش پذیر شدن، محاط شدن. مشمول شدن. (ناظم الاطباء). قابل گنجیدن شدن.
- گنجایش داشتن، جا داشتن. وسعت داشتن. قابل گنجیدن بودن. (ناظم الاطباء).


کافی

کافی. (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی.

فرهنگ فارسی هوشیار

گنجایش

وسعت گنجیدن، ظرفیت، وسعت، شایستگی، سود و نفع، گنجایش پذیر

واژه پیشنهادی

ترکی به فارسی

کافی

کافی

فارسی به عربی

کافی

بما فیه الکفایه، کافی


گنجایش

ادراج، عبء، قدره، کفاءه، مقدره، اِتّساعٌ

فرهنگ معین

گنجایش

(گُ یِ) (اِمص.) ظرفیت.

فارسی به آلمانی

گنجایش

Format [noun], Kaliber

فرهنگ فارسی آزاد

کافی

کافِی، مجموعه ای است از قریب 16 هزار حدیث که در سه قسمت «اصول کافی»- «فروع کافی» و «روضه کافی» بطبع رسید. این تألیف بزرگ از ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی است (به کلینی مراجعه شود) کافی ازْ کتب اَرْبَعَه معتبره شیعه می باشد (به کتب اربعه مراجعه گردد.)

فرهنگ عمید

گنجایش

ظرفیت، توانایی نگهداری چیزی در خود،
توانایی،
(اسم) (ریاضی) حجم،

مترادف و متضاد زبان فارسی

گنجایش

سعه، ظرفیت، فراخنا، فراخی، گشادگی، وسع، وسعت، استعداد، قابلیت

معادل ابجد

دارای گنجایش کافی

711

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری