معنی خیاطی
لغت نامه دهخدا
خیاطی. [خ َی ْ یا] (حامص) دوزندگی. درزیگری || صنعت خیاط. صنعت درزیگری.
چرخ خیاطی
چرخ خیاطی. [چ َ خ ِ خ َی ْ یا] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ماشین خیاطی. دستگاه خیاطی. ماشین دستی یا پائی که بوسیله ٔ آن خیاطی کنند و جامه یا چیز دیگر دوزند. ماشین خیاطی که چرخ آن را با دست یا بوسیله ٔ پای بحرکت آورند. رجوع به چرخ دستی و چرخ پائی شود.
فارسی به انگلیسی
Sewing
فارسی به ترکی
فرهنگ عمید
شغل و عمل خیاط، دوزندگی،
(اسم، صفت نسبی، منسوب به خیاط) خیاطخانه،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
خیاطت، درزیگری، دوزندگی
فرهنگ فارسی هوشیار
دوزندگی درزیی خیاطت.
فارسی به عربی
خیط
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
630