معنی خواستار
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
خواهنده، طلب - کننده، طالب زناشویی. [خوانش: (خا) (ص فا.)]
فرهنگ عمید
متقاضی، خواهنده، خواهان، طلبکننده،
واسطه، شفیع: بریدند سر زآن تن شاهوار / نه فریادرس بود و نه خواستار (فردوسی: ۲/۳۸۰)،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
خواهان، خواهنده، راغب، طالب، متقاضی، مسئلت، مستدعی، خواستگار،
(متضاد) گریزان، نفور
فارسی به انگلیسی
Desirous, Eager, Forward, Insistent, Preferrer, Pretender, Volunteer, Willing, Wisher, Wooer
فارسی به عربی
متطوع
فرهنگ فارسی هوشیار
احضار، دادخواه
معادل ابجد
1268