معنی خانه

خانه
معادل ابجد

خانه در معادل ابجد

خانه
  • 656
حل جدول

خانه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

خانه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • سرا، منزل، مسکن، دار، بیت، آپارتمان، کاشانه، اتاق، وثاق، حجره، چاردیواری، سرپناه، اقامتگاه، ساختمان‌مسکونی، ماوا، کلبه، سراچه، آلونک، کوخ، دولت‌سرا، قصر، کاخ، لانه، آشیانه 01 غار، سوراخ، کنام، بوم، میهن،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

خانه در فرهنگ معین

  • اتاق، سرای، دار. ، ~ بخت رفتن کنایه از: شوهر کردن. [خوانش: (نْ یا نِ دِ) (اِمر. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

خانه در لغت نامه دهخدا

  • خانه. [ن َ / ن ِ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل. مستَقَرّ:
    برگزیدم بخانه تنهایی
    از همه کس درم ببستم چست.
    شهیدبلخی.
    کنون همانم و خانه همان و شهر همان
    مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ.
    رودکی.
    سبک پیرزن سوی خانه دوید
    برهنه به اندام او درمخید.
    ابوشکور بلخی.
    همی گفت ناساخته خانه را
    چرا ساختم رزم بیگانه را.
    فردوسی.
    همه خانه از بیم بگذاشتند
    دل از بوم آباد برداشتند.
    فردوسی.
    چنان هم بمشکوی زرین من
    چو در خانه ٔ گوهرآگین من. توضیح بیشتر ...
  • خانه. [ن َ] (اِخ) دهی است از دهستان پیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 60 هزارگزی باختر مهاباد و مسیر شوسه ٔ خانه به نقده. این ده در جلگه قرار دارد و آب و هوایش سرد و سالم است. سکنه ٔ آن 51 تن که سنی مذهب و کردی زبانند. دهکده ٔ مزبور از رودخانه ٔ لاوین مشروب میشود و محصولاتش غلات و توتون و حبوبات است. اهالی آنجابه زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه آن شوسه و در آنجا پادگان نظامی و 30 باب دکان و مرزبانی درجه ٔ یک گمرک است. توضیح بیشتر ...
  • خانه. [ن ِ] (اِخ) قریه ای است در هفت هزارگزی غرب حکومت درجه ٔ 4 کرخ از اعمال هرات واقع در خط 62 درجه و 39دقیقه و 48 ثانیه ٔ طول شرقی و خط 34 درجه و 29 دقیقه ٔ عرض شمالی. (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2). توضیح بیشتر ...
  • خانه. [ن ِ] (اِخ) محلی است به فاصله ٔ 9 هزارگزی جنوب علاقه ٔ شیرزاد از اعمال حکومت درجه اول خوگیانی ولایت مشرق، واقع در 69 درجه و 54دقیقه ٔ طول شرقی و خط 34 درجه و 11 دقیقه و 45 ثانیه ٔ عرض شمالی. (از قاموس جغرافیایی افعانستان ج 2). توضیح بیشتر ...
  • خانه. [ن ِ] (اِخ) موضعی است در سر حد ایران و عراق، بر سر راه قدیمی که عراق و سوریه را به ایران مربوط میسازد. (از جغرافیای غرب ایران ص 255). این محل در هفتاد هزارگزی حیدرآباد و 136 هزارگزی سرحد عراق واقع و دارای پستخانه و تلگرافخانه است. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

خانه در فرهنگ عمید

  • بنایی که انسان، به‌ویژه خانواده در آن زندگی می‌کند، منزل،
    جایی که جانوران در آن زندگی می‌کنند، لانه، کنام،
    هریک از چندضلعی‌های موجود در یک صفحه: خانهٴ شطرنج، پیراهن چهارخانه،
    [قدیمی] اتاق،
    مکان انجام دادن کاری، مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن، و عبادت کردن در کلمات «آهنگرخانه»، «تیمارخانه»، «چاپخانه»، و «عبادتخانه»،
    (نجوم) [قدیمی] هریک از بخش‌های ناهموار منطقهالبروج،
    [قدیمی] اتاق،
    * خانهٴ باد: (نجوم) [قدیمی، مجاز] برج میزان: سنبلهٴ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانهٴ باد اختیار (خاقانی: ۱۸۳)،
    * خانه‌خانه: (قید)
    خانه‌به‌خانه،
    (صفت) دارای خانه‌های متعدد، دارای شکل‌های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج،
    * خانهٴ خدا: [مجاز]
    کعبه،
    مسجد،
    * خانهٴ کمان: [قدیمی] سوراخ موجود در میانۀ کمان، در کنار محل دست گرفتن، که تیر را از آن می‌گذرانند، کمان‌خانه،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

خانه در فارسی به انگلیسی

  • Abode, Home, Domicile, Dwelling, Habitation, House, Housing, Lodging, Menage, Ménage, Pigeonhole, Place, Residence, Rooms, Tenement. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی

خانه در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

خانه در فارسی به عربی

  • بیت، غرفه، کوخ، مسکن، مقبس، منتجع، منزل
تعبیر خواب

خانه در تعبیر خواب

  • خانه مفرد درخواب زن است. اگر بیند خانه را یا ستونهای خانه را از جای برداشت، دلیل که زنی خواهد، با مروت و کرم و مونتش برگیرد و باشد که زنش آبستن شود. اگر بیند در خانه نو درون شد، دلیل که زنی خواهد و توانگر شود. اگر بیند که خانه مفرد به کنج اندوه بود و ندانست که خانه از کیست، دلیل که از دنیا رحلت کند. اگر بیند درخانه گریخته بود و در خانه او قفل نکرده بود و آن خانه به خانه دیگر پیوسته بود، دلیل که از غم و اندوه رسته گردد. توضیح بیشتر ...
  • اگر بیند که خانه بر وی افتاد، دلیل که مالی بسیار بدو رسد. اگر بیند که خانه بزرگ وفراخ گردید و از آن که بود بزرگتر شد، دلیل که مال و نعمت بسیار بر وی تنگ شود. اگر بیند درِ خانه او آهنین بود، دلیل که توانگر شود. اگر در خانه او سیمین است، دلیل که ا را توبه باید کردن از گناه و معصیت. اگر توانگر بود نعمتش زیاده شود. اگر بیند پیرامون خانه او هیچ خانه نبود، دلیل که حالش تباه شود. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی

خانه در گویش مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

خانه در فرهنگ فارسی هوشیار

  • سرا، آنجائی که در آن آدمی سکنی میکند
فارسی به ایتالیایی

خانه در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

خانه در فارسی به آلمانی

  • Das haus, Haus (n), Heim (n), Heimat (f), Nach hause, Rente (f), Unterkunft (f), Zuhause, Kammer (m), Raum (m), Stube (f), Zimmer (n). توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

خانه در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید