خانه
-
خانه مفرد درخواب زن است. اگر بیند خانه را یا ستونهای خانه را از جای برداشت، دلیل که زنی خواهد، با مروت و کرم و مونتش برگیرد و باشد که زنش آبستن شود. اگر بیند در خانه نو درون شد، دلیل که زنی خواهد و توانگر شود. اگر بیند که خانه مفرد به کنج اندوه بود و ندانست که خانه از کیست، دلیل که از دنیا رحلت کند. اگر بیند درخانه گریخته بود و در خانه او قفل نکرده بود و آن خانه به خانه دیگر پیوسته بود، دلیل که از غم و اندوه رسته گردد. اگر بیند بیمار است عافیت یابد. اگر بیند درِ خانه خود بشکست، دلیل که از کسی او را مالی رسد. - محمد بن سیرین
-
اگر بیند که خانه بر وی افتاد، دلیل که مالی بسیار بدو رسد. اگر بیند که خانه بزرگ وفراخ گردید و از آن که بود بزرگتر شد، دلیل که مال و نعمت بسیار بر وی تنگ شود. اگر بیند درِ خانه او آهنین بود، دلیل که توانگر شود. اگر در خانه او سیمین است، دلیل که ا را توبه باید کردن از گناه و معصیت. اگر توانگر بود نعمتش زیاده شود. اگر بیند پیرامون خانه او هیچ خانه نبود، دلیل که حالش تباه شود. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
- خانه (فرهنگ معین): اتاق، سرای، دار.، ~ بخت رفتن کنایه از: شوهر کردن. [خوانش: (نْ یا نِ دِ) (اِمر.)]
- خانه (فارسی به انگلیسی): Abode, Home, Domicile, Dwelling, Habitation, House, Housing, Lodging, Menage, Ménage, Pigeonhole, Place, Residence, Rooms, Tenement
- خانه (لغت نامه دهخدا): خانه. [ن َ / ن ِ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل. مستَقَرّ:
برگزیدم بخانه تنهایی
از همه کس درم ببستم چست.
شهیدبلخی.
کنون همانم و خانه همان و شهر همان
مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ.
رودکی.
سبک پیرزن سوی خانه دوید
برهنه به اندام او در ...ادامه مطلب... - خانه (فارسی به عربی): بیت، غرفه، کوخ، مسکن، مقبس، منتجع، منزل
- خانه (فرهنگ عمید): بنایی که انسان، بهویژه خانواده در آن زندگی میکند، منزل،
جایی که جانوران در آن زندگی میکنند، لانه، کنام،
هریک از چندضلعیهای موجود در یک صفحه: خانهٴ شطرنج، پیراهن چهارخانه،
[قدیمی] اتاق،
مکان انجام دادن کاری، مانند آهنگری، تیمار کردن، چاپ کردن، و عبادت کردن در کلمات «آهنگرخانه»، «تیمارخانه ...ادامه مطلب... - خانه (فارسی به ترکی): ev
- خانه (حل جدول): سرا
- خانه (مترادف و متضاد زبان فارسی): سرا، منزل، مسکن، دار، بیت، آپارتمان، کاشانه، اتاق، وثاق، حجره، چاردیواری، سرپناه، اقامتگاه، ساختمانمسکونی، ماوا، کلبه، سراچه، آلونک، کوخ، دولتسرا، قصر، کاخ، لانه، آشیانه 01 غار، سوراخ، کنام، بوم، میهن،
- خانه (واژه پیشنهادی): مسکن
- خانه (گویش مازندرانی): خانه – سرا
- خانه (فرهنگ فارسی هوشیار): سرا، آنجائی که در آن آدمی سکنی میکند
- خانه (فارسی به ایتالیایی): casa
- خانه (فارسی به آلمانی): Das haus, Haus (n), Heim (n), Heimat (f), Nach hause, Rente (f), Unterkunft (f), Zuhause, Kammer (m), Raum (m), Stube (f), Zimmer (n)