معنی خاخام

لغت نامه دهخدا

خاخام

خاخام. (اِ) حاخام. ربانی. پیشوای مذهبی یهود. ملا. رئیس جامعه ٔ مذهبی یهود.


خاخام خانه

خاخام خانه. [ن َ / ن ِ] (اِخ) محل اجتماع و مرکز خاخامهای یهود در مصر بدین نام مشهور است. رجوع بمعجم المطبوعات ج 1 ص 139 شود.

فارسی به ترکی

فرهنگ معین

خاخام

[عبر.] (اِ.) عنوان پیشوایان دینی یهود؛ ربانی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

خاخام

ملا، روحانی، ربانی، (درمذهب یهود)،
(متضاد) کشیش، اسقف، پیشوای‌مذهبی مسیحی

فارسی به عربی

خاخام

حاخام

فرهنگ عمید

خاخام

عنوان علما و پیشوایان مذهبی یهود، ربانی، ربن،

حل جدول

خاخام

ربن

روحانی یهودی

پیشوای دینی یهود


ربن، خاخام

عالم یهودی


عالم یهودی، خاخام

ربن


خاخام و روحانی کلیمی

ربن

فرهنگ فارسی هوشیار

خاخام

عنوان علمای مذهبی یهود

فارسی به آلمانی

خاخام

Rabbiner (m)

سخن بزرگان

خاخام دیوید ولپ

ایمان، دانستن راز جهان هستی نیست، بلکه باور پابرجا به این امر است: رازی وجود دارد که باشکوه تر از ما است.

معادل ابجد

خاخام

1242

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری