معنی حسادت

لغت نامه دهخدا

حسادت

حسادت. [ح َ دَ] (ع مص) حسد ورزیدن. بد خواستن. تمنا کردن انتقال نعمت و فضیلت از کسی بسوی خویش یا زایل شدن از وی. (آنندراج). رشک. رشک بردن. حسد. بدخواهی. بدخواستن. (تاج المصادر بیهقی). رشگنی. بدخواستن برای کسی.


حسادت کردن

حسادت کردن. [ح َ / ح ِ دَ ک َ دَ] (مص مرکب) حسد ورزیدن. حسادت.

فارسی به انگلیسی

حسادت‌

Envy, Jealousy

فارسی به ترکی

حسادت‬

kıskançlık

مترادف و متضاد زبان فارسی

حسادت ورزیدن

حسادت کردن، حسد بردن، رشک بردن


حسادت

حسد، حسدورزی، رشک، رشکینی، غبطه


حسادت کردن

حسادت ورزیدن، رشک بردن، حسد بردن

فرهنگ معین

حسادت

(حَ دَ) [ع. حساده] (مص ل.) رشک بردن، حسد بردن.

فرهنگ عمید

حسادت

حسد * حسد بردن

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به عربی

حسادت

حشد، غیره


حسادت انگیز

محسود

فرهنگ فارسی هوشیار

حسادت

رشک و حسد بردن


حسادت بردن

رشک بردن رشکیدن

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

حسادت

473

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری