معنی حرمان

حرمان
معادل ابجد

حرمان در معادل ابجد

حرمان
  • 299
حل جدول

حرمان در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

حرمان در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بی‌بهرگی، بی‌نصیبی، سرخوردگی، شکست، محرومی، ناامیدی، ناکامروایی، ناکامی، ناکامیابی، نامرادی، نومیدی، یاس،
    (متضاد) بهره‌وری، کامیابی. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

حرمان در فرهنگ معین

  • (حِ) [ع.] (مص ل.) بی بهره بودن، بیرون ماندن.
لغت نامه دهخدا

حرمان در لغت نامه دهخدا

  • حرمان. [ح ِ] (ع مص) بی روزی کردن. (زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان عادل). بازداشتن. منع کردن. بی بهره کردن. بی بهرگی. ناامید کردن. نومید کردن. توضیح بیشتر ...
  • حرمان. [ح ِ] (ع اِمص) نومیدی. ناامیدی. نمیدی. حرفه. محرومی. قنوط. یأس. || بی بهرگی. حُرف. بی نصیبی: گویند آفت ملک شش چیز است اول حرمان. (کلیله و دمنه). حرمان آن است که نیکخواهان را از خود محروم گرداند. (کلیله و دمنه).
    آدم از او به برقع همت سپیدروی
    شیطان از او به سیلی حرمان سیه قفا.
    خاقانی.
    تو خورشیدی و من در این عصر
    افسرده به سردسیر حرمان.
    خاقانی.
    ای بس شه پیل افکن کافکند به شه پیلی
    شطرنجی تقدیرش در ماتگه حرمان. توضیح بیشتر ...
  • حرمان. [ح َ رَ] (اِخ) تثنیه ٔ حَرَم. مکه و مدینه. حرمین. دو حرم. || دو وادی است که آب هر دو در بطن لیث در یمن ریزد. (معجم البلدان). توضیح بیشتر ...
  • حرمان. [ح ِ] (اِخ) حصنی است به یمن نزدیک دملوه.

  • حرمان. [] (اِخ) از دیه های خوی. (تاریخ قم ص 141).

فرهنگ عمید

حرمان در فرهنگ عمید

  • بازداشتن، منع کردن،
    بی‌بهره کردن،
    بی‌روزی کردن،
    بی‌بهره ماندن، بی‌بهرگی،
    نومیدی،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

حرمان در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

حرمان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • نومیدی، نا امیدی، محرومی، یاس، بی بهرگی
فرهنگ فارسی آزاد

حرمان در فرهنگ فارسی آزاد

  • حِرْمان، بی نصیبی- خسران- بی رزقی- محرومیت- بی بهرگی- ناامیدی،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید