معنی جوز

فرهنگ عمید

جوز

گردو،
* جوز بوا: [قدیمی] = * جوز بویا
* جوز بویا: ‹جوز بویه، جوز بو› (زیست‌شناسی)
میوه‌ای که در غلافی مانند غلاف بلوط جا دارد و در طب به کار می‌رود،
درخت این میوه که به اندازۀ درخت گردو اما برگ‌هایش کوچک‌تر و باریک‌تر است و در جاوه و بعضی شهرهای هندوستان می‌روید،
* جوز هندی: [قدیمی] = جوز بویا

فرهنگ معین

جوز

(جُ) [معر.] (اِ.) گردو.


جوز هندی

(جُ زِ هِ) (اِمر.) نک نارگیل.

فرهنگ فارسی هوشیار

جوز

وسط چیزی، گردو، گذشتن از جای و پس افکندن آنرا برفتن از وی

فارسی به عربی

درخت جوز

جوز الطیب


گل جوز

صولجان

فرهنگ گیاهان

جوز بویا

جوز الطیب


جوز

گردو، اخروت

عربی به فارسی

جوز الطیب

درخت جوز

حل جدول

جوز

گردو

فارسی به انگلیسی

تعبیر خواب

درخت جوز

دلیل کند بر مردی عجمی با اهل و عیال خود سخی بود. اگر بیند بر درخت جوز است، دلیل که با مردی عجمی بزرگ پیوندد. -

لغت نامه دهخدا

خل جوز

خل جوز. [خ ِل ْ ل ِ ج َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گردو را چون به اندازه ٔ فندقی شود در سرکه افکنند آن سرکه را خل الجوز گویند و در طب بکار آید. (یادداشت بخط مؤلف).


درخت جوز

درخت جوز. [دِ رَ ج َ] (اِخ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سر ولایت شهرستان نیشابور، واقع در 34هزارگزی جنوب خاوری چکنه بالا، با 118 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


دره جوز

دره جوز. [دَرْ رَ] (اِخ) دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان. واقع در 56هزارگزی شمال خاوری رفسنجان و 25هزارگزی شمال راه شوسه ٔرفسنجان به کرمان با 127 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

معادل ابجد

جوز

16

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری