معنی جناح

جناح
معادل ابجد

جناح در معادل ابجد

جناح
  • 62
حل جدول

جناح در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

جناح در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بال، سمت، سو، طرف، شاخه، فراکسیون، گروه
فرهنگ معین

جناح در فرهنگ معین

  • بال، هر یک از دو طرف لشکر. [خوانش: (جَ) [ع.] (اِ.)]
  • (جُ) [معر.] (اِ.) گناه، بزه.
فرهنگ عمید

جناح در فرهنگ عمید

  • (ورزش) هریک از دو سمت راست یا چپ در زمین بازی،
    (نظامی) [قدیمی] هریک از دو طرف لشکر که در میدان جنگ در سمت راست و چپ قلب قرار می‌گرفت،
    [قدیمی] بال،
    * جناح‌ ایمن: جناح راست، میمنه،
    * جناح‌ ایسر: جناح چپ، میسره،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جناح در فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فارسی به انگلیسی

جناح در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

جناح در فارسی به ترکی

  • 1) kanat, siyasi kanat, askeri kanat, 2) taraf, 3) kol
فارسی به عربی

جناح در فارسی به عربی

عربی به فارسی

جناح در عربی به فارسی

  • پهلو , تهیگاه , طرف , جناح , از جناح حمله کردن , درکنار واقع شدن , حاشیه , سجاف , کناره , حاشیه دار کردن , ریشه گذاشتن به , چتر زلف , چین , لبه , دنباله , رشته , همراهان , ملتزمین , رشته مسلسل , اپارتمان , اتاق مجلل هتل , قطعه موسیقی , بال , پره , قسمتی از یک بخش یا ناحیه , گروه هوایی , هر چیزی که هوا را برهم میزند (مثل بال) , بال مانند , زاءده حبابی , زاءده پره دار , شاخه , شعبه , دسته حزبی , پرواز , پرش , بالدار کردن , پردارکردن , پیمودن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

جناح در فرهنگ فارسی هوشیار

  • بال، دست، بازو، جانب، کرانه، نفس چیزی گروهی از هر چیز گروهی از هر چیز. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

جناح در فرهنگ فارسی آزاد

  • جُناح، گُناه، میل بگناه،
  • جَناح، بال، بازو (جمع:اَجْنِحَه، اَجْنُح)،
فارسی به آلمانی

جناح در فارسی به آلمانی

  • Achsel (f), Flügel (m), Gruppe (f), Schulter (f), Schultern, Sollte, Tragen, Chorgang (m), Gang (m), Seitenschiff (church) ; gang, Seitenschiff (n). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید