معنی جلب

فرهنگ عمید

جلب

به سوی خود کشیدن، جذب کردن،
[مجاز] علاقه‌مند کردن دیگران به خود،
(حقوق) [مجاز] دستگیر کردن از طریق قانون، بازداشت: حکم جلب،

بدذات، نابکار، و حقه‌باز،
[عامیانه] زن بدکار،

شوروغوغا، فتنه و آشوب،

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فارسی به آلمانی

جلب

Aufforderung (f), Einladung (f)

فارسی به عربی

جلب

دعوه، استحضار

عربی به فارسی

جلب

جذاب , دلربا , گیرنده

فرهنگ فارسی هوشیار

جلب

گناه کردن، کشاندن، کشیده شدن، کشیدن از جائی به جای دیگر


جلب کردن

(مصدر) کشانیدن آوردن: ((او را بمحکمه جلب کردند. ))

فرهنگ معین

جلب

هر چیز فاسد، حقه باز، زن بدکار. [خوانش: (جَ لَ) [ع.] (ص.)]

کشیدن، ربودن، بازداشت، دستگیری. [خوانش: (جَ) [ع.] (مص م.)]

حل جدول

جلب

آدم بدذات

آدم بد ذات

بازداشت

حقه باز، بازداشت، آدم بد ذات

حقه باز، بازداشت، آدم بدذات

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جلب

بازداشت، ترفندگر، کشیدن، گرفتن، واکش، فراخوانی

معادل ابجد

جلب

35

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری