معنی جفاپیشه

فرهنگ عمید

جفاپیشه

ستمکار، ستمگر، جفاجو، جفاکار، جفاگر، جفاکیش،


جان آزار

ظالم، ستمکار، جفاپیشه،


جافی

جفاکننده، جفاپیشه،
بدخو، خشن، تندخو،


آزجو

حریص، پرطمع: نکوهیده باشد جفاپیشه مرد / به گرد در آزجویان مگرد (فردوسی: ۶/۳۴۰ حاشیه)،

حل جدول

جفاپیشه

معشوق نامهربان


معشوق نامهربان

جفاپیشه

مترادف و متضاد زبان فارسی

جفاپیشه

آزارپیشه، ستمگر، ظالم، متعدی، نامهربان،
(متضاد) مهربان


نامهربان

جفاپیشه، جفاکار، جورپیشه، سرسنگین، غدار،
(متضاد) مهربان


سخت‌دل

جفاپیشه، خون‌ریز، شقی، ظالم،
(متضاد) مهربان، عطوف، باعاطفه


جفاجو

جفاپیشه، جفاکار، ستم‌پیشه، ستمکار، ستمگر، ظالم، غدار، نامهربان،
(متضاد) مهرورز


کافرخو

جفاپیشه، جفاجو، جورپیشه، ستمگر، ظالم، غدار، کافرصفت،
(متضاد) مهربان


متعدی

متجاسر، متجاوز، جفاپیشه، خاطی، ستمگر، ظالم، غیرلازم،
(متضاد) لازم


ستم‌کار، ستمکار

بیدادگر، جبار، جفاپیشه، ستمکاره، جفاکار، ستمگر، سفاک، شریر، ظالم، مردم‌آزار،
(متضاد) عادل، دادگر


سرپنجه

چنگ، چنگال، استیلا، تسلط، زور، قدرت، مسلط، جفاپیشه، ستمگر، ظالم،
(متضاد) دادگر، رئوف

فرهنگ فارسی هوشیار

جفاپیشه

(صفت) ستمکار ظالم، معشوق نامهربان محبوب ستمگر.

معادل ابجد

جفاپیشه

401

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری