معنی جستجو کردن

فارسی به انگلیسی

جستجو کردن‌

Beat, Burrow, Chase, Fish, Forage, Hunt, Ransack, Root, Scout, Scrounge, Search, Seek

فارسی به ترکی

جستجو کردن‬

aramak, araştırmak

فرهنگ فارسی هوشیار

جستجو کردن

کوشش کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

جستجو کردن

تجسس، تفحص، جستن، طلب کردن

حل جدول

جستجو کردن

فحص

کندوکاو

کاویدن

استقرا

تفتیش

فارسی به عربی

جستجو کردن

بحث، سمک، فار، محاوله، مشط، نظره، یرقه

استجلاء

فارسی به ایتالیایی

جستجو کردن

cercare

perquisire

فارسی به آلمانی

جستجو کردن

Angeln, Fisch (m), Fischen, Absuchen, Aussehen, Blick (m), Blicken, Durchsuchen, Durchsucht (f), Gucken, Kamm (m), Kämmen, Maus (f), Nachforschen, Nachforschung (f), Rollkugelgerät (n), Schauen, Sehen, Suche (f), Suche (f), Suchen

واژه پیشنهادی

جستجو کردن

پژوهیدن

کاویدن

فرهنگ معین

جستجو

طلب، کوشش برای یافتن چیزی. [خوانش: (جُ تِ) (اِمص.) = جست وجوی: ]

معادل ابجد

جستجو کردن

746

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری