معنی جدا شونده

حل جدول

جدا شونده

باین


جدا

سوا، دورازهم

فارسی به انگلیسی

واژه پیشنهادی

جدا شونده

متمیز


جدا جدا

یکی یکی، تک تک

منفک - تفکیکی -سوا سوا

فرهنگ فارسی هوشیار

وا شونده

(اسم) باز شونده، جدا شونده.


جدا

سوا، تنها، منفصل، جدا کردن


شونده

(اسم) انجام گردنده، هستی یابنده، رونده مقابل آینده.

لغت نامه دهخدا

شونده

شونده. [ش َ وَ دَ / دِ] (نف) یعنی هستی یابنده، چه شدن بمعنی بودن است و بود هستی و نابودی نیستی. (از انجمن آرا ذیل شوندان). هستی یابنده. || انجام گردنده. || رونده. مقابل آینده. (فرهنگ فارسی معین).

گویش مازندرانی

جدا

جدا – سوا

فرهنگ عمید

شونده

انجام‌یابنده،
هستی‌یابنده،
رونده،


جدا

متفاوت، متمایز،
دور از هم، سوا،
(قید) تنها، جداگانه،
[قدیمی] بیگانه،
* جداجدا: (قید)
جداگانه، علی‌حده،
تک‌تک، یکی‌یکی،
* جدا شدن (گشتن): (مصدر لازم)
پایان دادن به رابطۀ زناشویی،
دور شدن،
گسیخته شدن،
سوا شدن، قطع شدن،
[قدیمی] متمایز شدن،
* جدا کردن (ساختن): (مصدر متعدی)
از میان بردن پیوند دو چیز یا دو کس با یکدیگر،
سوا کردن، قطع کردن،
از هم دور کردن،
برگزیدن،
متمایز کردن،

فرهنگ معین

جدا

سوا، دور از هم، تنها، منفرد، ممتاز، مشخص. [خوانش: (جُ) (ص.)]

فارسی به عربی

جدا

آخر، بشده، عده، علی حده، منفصل، منفصلا

معادل ابجد

جدا شونده

373

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری