معنی جداشدن

حل جدول

جداشدن

مباینه


از هم جداشدن

منفصل


مباینه

جداشدن


گسستن

از هم جداشدن

فارسی به عربی

جداشدن

جزء، معارضه

انگلیسی به فارسی

part

جداشدن


isoable

جداشدنی، قابل جداشدن

فرهنگ فارسی هوشیار

انشعاب کردن

جداشدن پراکندن


اندلاص

از دست لغزیدن از دست سریدن جداشدن گسیختن

مترادف و متضاد زبان فارسی

منتزع شدن

جداشدن، جدا گشتن


منفک شدن

جداشدن، سوا شدن، منتزع شدن، منشعب گشتن

فرانسوی به فارسی

partie

جزء , قطعه , پاره , جدا کردن , جداشدن.

اسپانیایی به فارسی

separarse

جزء، قطعه، پاره، جدا کردن، جداشدن.

سوئدی به فارسی

del

جزء، قطعه، پاره، جدا کردن، جداشدن،


ha olika mening-avvika

اختلا ف عقیده داشتن، جداشدن، نفاق داشتن،

معادل ابجد

جداشدن

362

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری