معنی جبن
مترادف و متضاد زبان فارسی
باک، بزدلی، بیم، ترس، خوف، رعب، محابا، مهابت، هراس،
(متضاد) شجاعت
فارسی به انگلیسی
Cowardice
فرهنگ گیاهان
پنیر
فرهنگ فارسی آزاد
جُبْن، ترس- ضعف قلب- ترس از مبادرت به اقدام (ایضاً جُبْن و جُبُن: پنیر)،
فرهنگ معین
(جُ) [ع.] (اِ.) ترس.
فرهنگ عمید
ترسیدن،
ترس، بیم، ضعف قلب،
عربی به فارسی
پنیر
فرهنگ فارسی هوشیار
هراس خزرک بزدلی (اسم) خرزهره (اسم) ترس کم دلی بد دلی.
انگلیسی به فارسی
معادل ابجد
55