معنی جبل
فرهنگ عمید
کوه،
مترادف و متضاد زبان فارسی
کتل، کوه، کوهپایه، کوهزار، کوهستان
فارسی به انگلیسی
Mountain
حل جدول
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی هوشیار
آفریدن، خلق کردن کوه، آنچه از زمین بلند شود و بزرگ و طویل باشد
فرهنگ فارسی آزاد
جَبَل، کوه (جمع: جِبال- اَجْبُل- اَجْبال)،
جَبَل، مرد بزرگ، بزرگ قوم، عالِم، درشت و سخت، بخیل و خسیس،
جبل النور
جَبَلُ النُّور، درمقامی به کوه حِرّا که در آنجا به حضرت رسول وحی رسید و به رسالت مبعوث شد
جبل شدید
جَبَل شدید، حضرت اعلی چهریق را هم، از قبل، به این نام ذکر فرموده اند (شدید به حساب اَبْجَد مساوی جهریق و برابر 318 است و جهریق نیز مُعَرَّب چهریق می باشد)،
فارسی به عربی
جبل طارق
لغت نامه دهخدا
بنت جبل. [ب ِ ت ُ ج َ ب َ] (ع اِ مرکب) رجوع به بنت الجبل شود.
زیتون جبل
زیتون جبل. [زَ ج َ ب َ] (اِخ) کوهی در شرق اورشلیم. عیسی کراراً از آن بالا رفت. زیتونستان جثسیمانی در دامنه ٔ غربی آن واقع است (دوم سموئیل 15:35، متی 21:1). (دایره المعارف فارسی).
چچان جبل
چچان جبل. [] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است اربابی، در سمت مغرب ملایر ودر دامنه ٔ کوه کَزَندَر که در چهار فرسخی دولت آباد و یک فرسخی تویسرکان واقع است. قریب هشتاد خانوار رعیت و نزدیک صد جریب باغ و بیشه دارد. هوایش ییلاقی و زراعتش اغلب دیمی است. محصولات و باغات آن از آب چشمه سار مشروب میشود. قلعه و باغی بالای تپه دارد و دارای مراتع و چراگاههاست ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 214).
معادل ابجد
35