معنی جاده
فرهنگ معین
(دِّ) [ع.] (اِ.) شاهراه، راه بزرگ.،~صاف کن کنایه از: آن که وسیله پیشرفت یا پیروزی دیگران را فراهم می کند.
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
اتوبان، راه، شارع، شاهراه، طریق، طریقه
فارسی به انگلیسی
Highway, Road, Route, Way
فارسی به ترکی
cad.
ترکی به فارسی
خیابان
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
ایجاد جاده ساختن جاده راه سازی.
جاده کشیدن
(مصدر) راژه ساختن ایجاد جاده کردن راه درست کردن.
جاده
شاهراه
فرهنگ واژههای فارسی سره
راه
فارسی به عربی
بوابه، جسر، شارع، طریق، مسار
فارسی به ایتالیایی
strada
فارسی به آلمانی
Die [noun], Spur, Straße (f), Weg [noun]
گویش مازندرانی
بالا جاده – آبادی ای بزرگ در جنوب شرقی کردکوی از سدن رستاق...
معادل ابجد
13