معنی ثناخوان

لغت نامه دهخدا

ثناخوان

ثناخوان. [ث َ خوا / خا] (نف مرکب) مدّاح:
گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست
بنده ٔ شاه شمائیم و ثناخوان شما.
حافظ.
صدثنا خوان که یکتن است چو او
بزم او را دو صد ثناخوان باد.

حل جدول

ثناخوان

مداح

ستایشگر


ثناخوان، ثناگوی

ستایشگر


ثناخوان ، ثناگوی

ستایشگر


مداح

ثناخوان


ستایشگر

ثناخوان، ثناگوی

حامد، آفرین گو، ثناخوان، ستاینده، مداح

فرهنگ معین

ثناخوان

(~. خا) [ع - فا.] (ص فا.) مداح، ستایشگر.

فرهنگ عمید

ثناخوان

ثناگو، مدح‌کننده، مداح، ستایشگر، ستاینده، ثناگر، ثناور، ثناگستر،


ستاگوی

ثناگو، ثناخوان، ستایش‌کننده،


ثناخوانی

مداحی، عمل ثناخوان،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ثناخوان

دعاگو، ستایشگر، مداح، مدیحه‌سرا

فرهنگ فارسی هوشیار

ثناخوان

سنا خوان (صفت) مداح ستایشگر.


ثناخوانی

عمل ثناخوان: مدح ستایش.

معادل ابجد

ثناخوان

1208

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری