معنی ثمن

ثمن
معادل ابجد

ثمن در معادل ابجد

ثمن
  • 590
حل جدول

ثمن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

ثمن در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

ثمن در فرهنگ معین

  • (ثَ مَ) [ع.] (اِ.) بها، نرخ. ج. اثمان.
  • (ثُ) [ع. ] (اِ. ) هشت یک، یک هشتم (18). سه تسو؛ جمع اثمان. [خوانش: (ثَ مَ ر ِ) [ع. ثمره] (اِ. ) واحد ثمر. ]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

ثمن در لغت نامه دهخدا

  • ثمن. [ث َ م َ] (ع اِ) بها. ارز. نرخ. اخش. قیمت. مقابل ِ مثمن و صرف. ج، اثمان. اَثمُن. اَثمِنه: در میان اهل دیلم غلائی ظاهر شد بسبب تردد لشکر و تفحص از مواضع غلات و اقوات و تاراج کردن آن بی عوضی و ثمنی. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
    هم ز لطف و جوش جان با ثمن
    پرده ای بر روی جان شد شخص تن.
    مولوی.
    تو وکیلم باش و نیمی بهر من
    مشتری شو قبض کن از من ثمن.
    مولوی.
    گوهر بود کش آب زیادت کند ثمن
    گوهر بود که آتشش افزون کند بها.
    هر آنکه کنج قناعت بگنج دنیا داد
    فروخت یوسف مصری بکمترین ثمنی. توضیح بیشتر ...
  • ثمن. [ث َ] (ع مص) هشتم هفت کس شدن. || هشت گردانیدن. || هشت یک گرفتن. هشت یک مال ستدن. (تاج المصادر بیهقی). || بها کردن متاع. توضیح بیشتر ...
  • ثمن. [ث ِ] (ع اِ) شب هشتم از تشنگی هشت روزه ٔ شتر.

  • ثمن. [ث ُ / ث ُ م ُ] (ع اِ) هشت یک. ج، اَثمان.

  • ثمن. [ث ُ] (ع اِ) هشت یک. || سه تسو. || هشتم حصه. (لغت نامه ٔ مقامات حریری): ثمن الدایره، هشت یک دایره. ج، اثمان. توضیح بیشتر ...
  • ثمن. [ث ُ] (ع مص) هشت یک گرفتن. هشتم شدن.

فرهنگ عمید

ثمن در فرهنگ عمید

  • قیمت چیزی، بها،

    * ثمنِ بَخس: بهای کم،
عربی به فارسی

ثمن در عربی به فارسی

  • هشتمین , یک هشتم , اکتاو
فرهنگ فارسی هوشیار

ثمن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • بها، قیمت، ارزش هشت یک گرفتن، هشتم شدن هشت یک گرفتن، هشتم شدن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

ثمن در فرهنگ فارسی آزاد

  • ثَمَن، قیمت، ارزش، قیمت هر شیئی (جمع: اَثْمان، اَثْمُن)،
  • ثُمْن، ثُمُن، یک هشتم، یک جزء از هشت جزء (جمع: اَثْمان)،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
عبارت های مشابه