معنی تیزهوش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(ص مر.) هوشیار، هوشمند.
فرهنگ عمید
باهوش، زرنگ، زیرک، هوشیار: تبسمکنان گفتش ای تیزهوش / اصم به که گفتارباطلنیوش (سعدی۱: ۱۳۰)،
حل جدول
زیرک، هوشیار، هوشمند، دها
مترادف و متضاد زبان فارسی
تندهوش، تیزرای، زیرک، سریعالانتقال، عاقل، متفطن، متیقظ، هوشمند، هوشیار،
(متضاد) کندهوش
فارسی به انگلیسی
Acute, Apt, Bright, Brilliant, Intelligent, Keen, Nimble, Perceptive, Percipient, Quick, Quick-Witted, Sharp, Sharp-Witted
فرهنگ فارسی هوشیار
باهوش، هوشمند
معادل ابجد
728