معنی تیرساز

لغت نامه دهخدا

تیرساز

تیرساز. (نف مرکب) تیرگر. (آنندراج). کسی که تیر می سازد. (ناظم الاطباء). سازنده ٔ تیر. نابل. نبال:
چو کوتاهیی بیند از تیرساز
کند در زدن همچو رمحش دراز.
ملاطغرا (از آنندراج).


تیرگر

تیرگر. [گ َ] (ص مرکب) همان تیرساز بدون اضافت... (آنندراج). سازنده ٔ تیر. (ناظم الاطباء). تیرساز. آنکه تیر سازد. براء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سهام. نابل. نبال. (دهار). نشاب. (منتهی الارب):
ز هجر تیر گر خواهد جدا افتاد جان از من
که گزگز می جهد پیوسته آن ابروکمان از من.
سیفی (از آنندراج).
رجوع به تیرساز شود. || در بیت ذیل از خسرو و شیرین نظامی به معنی تیرانداز و صیاد هدف یاب بیشتر نزدیک است:
چو چشم تیرگر جاسوس گشتم
به دکان کمانگر برگذشتم.
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 100).


نشاب

نشاب. [ن َش ْ شا] (ع ص) تیرگر. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیرساز. (ناظم الاطباء). || رامی. تیرانداز. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || تیرفروش. (فرهنگ خطی). || آنکه تیر می گیرد. (ناظم الاطباء). گیرنده ٔ تیرها. (از اقرب الموارد) (از المنجد). گویند: رجل نشاب و قوم نشابه. (از المنجد) (اقرب الموارد).


نبال

نبال. [ن َب ْ با] (ع ص) خداوند تیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تیردار. (منتهی الارب). صاحب تیر. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || تیرانداز. (از المنجد). || تیرفروش. (مهذب الاسماء). || تیرساز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سازنده ٔ تیر. (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). تیرگر. (دهار) (مهذب الاسماء). || با خفتان. (منتهی الارب). ج، نَبّاله.


نابل

نابل. [ب ِ] (ع ص) صاحب تیر. (منتهی الارب). تیردار. (دهار). کسی که با خود تیر داشته باشد. (اقرب الموارد). || تیرساز. (منتهی الارب). تیرگر. (دهار). سازنده ٔ تیر. (المنجد). || تیرانداز. ماهر در تیراندازی. (منتهی الارب). ماهر در تیراندازی. (المنجد) (اقرب الموارد). || زیرک در کار. (منتهی الارب): هو نابل و ابن نابل، او زیرک و پسر زیرک است. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || ثار حابلهم علی نابلهم، یعنی آتش بلا افروختند بر خود. (منتهی الارب).
- امثال:
اختلط الجاهل بالنابل، برای آشفتگی و درهم آمیختن کار مثل زنند.

حل جدول

تیرساز

نبال


نبال

تیرساز

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

fletcher

تیرساز

فرهنگ عمید

تیرگر

تیرساز، سازندۀ تیر،

فرهنگ فارسی آزاد

نبال

نَبّال، تیرانداز، تیرساز (جمع: نَبالَه)،

فرهنگ معین

نبال

تیرساز، تیرفروش، دارنده تیر. [خوانش: (نَ بّ) [ع.] (ص.)]


نشاب

تیرساز، تیرگر، گیرنده و پرتاب کننده تیر. [خوانش: (نَ شّ) [ع.] (ص.)]

معادل ابجد

تیرساز

678

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری