معنی تکرو

فرهنگ فارسی هوشیار

تکرو

خودسر، تک رونده


نومولیتیک

فرانسوی تکرو زتیک

فارسی به انگلیسی

تکرو

Soloist, Straggler


آدم‌ تکرو

Maverick

فارسی به ایتالیایی

تکرو

solitario

مترادف و متضاد زبان فارسی

تک‌رو، تکرو

خودسر، خودمحور، جمع‌گریز، جماعت‌گریز، تنهارو


خودسر

بی‌ادب، تخس، تکرو، عاق، گستاخ، خلیع، خودرای، خودکامه، خیره‌سر، لجوج، سرکش، متجاسر، متمرد، یاغی، طاغی، مستبد، مطلق‌العنان،
(متضاد) دموکرات‌منش

لغت نامه دهخدا

تکروی

تکروی. [ت َ رَ] (حامص مرکب) عمل تکرو. و رجوع به تکرو شود.

معادل ابجد

تکرو

626

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری