معنی تواناتر
حل جدول
اقوی،اقوا
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
قویتر، تواناتر، نیرومندتر،
محکمتر،
فرهنگ فارسی آزاد
اَقْوی، قوی تر (ین)، تواناتر (ین)، محکم تر (ین)، نیرومندتر (ین)،
لغت نامه دهخدا
سخت قوت. [س َ ق ُوْ وَ] (ص مرکب) نیرومند. قوی. به نیرو: پس گفتا از من عظیم تر و سخت قوت تر و تواناتر کیست. (مجمل التواریخ و القصص).
امکن
امکن. [اَ ک َ] (ع ن تف) بامکانت تر و بامرتبه تر. (ناظم الاطباء). تواناتر. (فرهنگ فارسی معین): والانکار بالید [فی نهی المنکر] امکن و الا باللسان و الا بالقلب. (معالم القربه). || جادارتر. (فرهنگ فارسی معین).
اقوی
اقوی. [اَق ْ وا] (ع ن تف) قوی تر. بنیروتر. نیرومندتر. محکم تر. تواناتر و زورآورتر. (ناظم الاطباء). قوی تر و زورمندتر. (غیاث اللغات) (آنندراج): از ارکان امیر یوسف الدین که رکن اقوی بود. (جهانگشای جوینی).
املا
املأ. [اَ ل ًَْ] (ع ن تف) پرتر. (یادداشت مؤلف). || بمجاز، تواناتر و بی نیازتر، گویند: هو املأ القوم، ای اقدرهم و اغناهم. (از اقرب الموارد) (از المنجد). هذا الامر املأ بک،ای املک. (از منتهی الارب). || بمجاز، کاملتر، گویند: فلان املأ لعینی من فلان، ای اتم فی کل شی ٔ منظراً و حسناً. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
انگلیسی به فارسی
- یک متدولولوژی که با ارائه ابزارهایی، شرکتها را قادر می سازد تا فرآیند های خود تواناتر بسازند. این کار باعث بهبود و کاهش نوسانات فرآیند شده و باعث می شود تا در نهایت تعداد معیوبی های فرآیند به تعداد 2.4 در میلیون برسد.
معادل ابجد
1058