معنی تقسیم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
قسمت کردن، بخش کردن عددی بر عدد دیگر، توزیع کردن، پخش کردن. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]
فرهنگ عمید
پراکنده کردن،
بخش کردن، قسمت کردن،
(اسم) (ریاضی) قاعده یا عملی که بهواسطۀ آن معلوم میشود عدد بیشتر (مقسوم) چند برابر عدد کمتر (مقسومٌعلیه) است، یا عددی چند دفعه عدد دیگر را شامل میشود،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
بخشش، بخش
کلمات بیگانه به فارسی
بخش
مترادف و متضاد زبان فارسی
انشعاب، پخش، توزیع، بخش، تسهیم، قسمت، تجزیه، بخش کردن،
(متضاد) ضرب کردن، قسمت کردن، توزیع کردن
فارسی به انگلیسی
Allotment, Division, Partition
فارسی به ترکی
bölme
فارسی به عربی
تقسیم، توزیع، شق، قسم
عربی به فارسی
بخش کردن , تقسیم کردن , تخصیص دادن , تسهیم , تقسیم , تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع , پخش کردن , جداکردن , اب پخشان , تیغه , دیواره , وسیله یا اسباب تفکیک , حد فاصل , اپارتمان , تقسیم به بخش های جزء کردن , تفکیک کردن , جدا کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
بخش کردن، قسمت و توزیع
فارسی به ایتالیایی
divisione
معادل ابجد
610