معنی تذکار

فارسی به انگلیسی

تذکار

Reminder, Warning

لغت نامه دهخدا

تذکار

تذکار.[ت َ] (ع مص) یاد کردن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || نگه داشتن چیزی در ذهن. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (المنجد). || ذکر نمودن، و بکسر خطاست، چرا که سوای تبیان و تلقای، هیچ مصدری بر وزن تفعال بکسر نیامده مگر اسم جنس و صفات، برین وزن اکثر می آید چنانکه تمثال و تمساح و تلعاب بمعنی بسیار بازی کننده. (غیاث اللغات) (آنندراج).

فرهنگ معین

تذکار

(تَ) [ع.] (مص م.) ذکر کردن، به یاد آوردن.

فرهنگ عمید

تذکار

ذکر کردن،
به یاد آوردن،
یادآوری،

حل جدول

تذکار

ذکر کردن، یادآوری

مترادف و متضاد زبان فارسی

تذکار

تذکر، ذکر، یادآوری


یادآوری

تذکار، تذکر، خاطرنشان، یاد، یادکرد

عربی به فارسی

تذکار

هدیه یادگاری یادبود , خاطره , یادگاری , نشان , یاداور

فرهنگ فارسی هوشیار

تذکار

یاد گرفتن چیزی، یاد آوری


تذکارات

یاد آوری ها (مصدراسم) جمع تذکار.

فرهنگ فارسی آزاد

ذکر-تذکار

ذِکر-تَذکار، (ذَکَرَ-یَذکُرُ) یاد کردن و بزبان آوردن- حمد و ثنای حق گفتن- دعا خواندن- موضوعی را بزبان آوردن- بخاطر سپردن- در ذهن حفظ کردن- بخاطر آوردن- مستحضر شدن- حق را رعایت کردن و تضییع ننمودن- عیب گرفتن و گفتن- صیت- ثنا- شرف (در حالت اسمی)

فارسی به عربی

هدیه یادگاری یادبود

تذکار


یاداور

تذکار


یادگاری

تذکار، ذکری


خاطره

انطباع، تذکار، حاجه تذکاریه، مذکرات

معادل ابجد

تذکار

1321

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری