معنی تذکار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

تذکار.[ت َ] (ع مص) یاد کردن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || نگه داشتن چیزی در ذهن. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (المنجد). || ذکر نمودن، و بکسر خطاست، چرا که سوای تبیان و تلقای، هیچ مصدری بر وزن تفعال بکسر نیامده مگر اسم جنس و صفات، برین وزن اکثر می آید چنانکه تمثال و تمساح و تلعاب بمعنی بسیار بازی کننده. (غیاث اللغات) (آنندراج).

فرهنگ معین

(تَ) [ع.] (مص م.) ذکر کردن، به یاد آوردن.

فرهنگ عمید

ذکر کردن،
به یاد آوردن،
یادآوری،

حل جدول

ذکر کردن، یادآوری

مترادف و متضاد زبان فارسی

تذکر، ذکر، یادآوری

فرهنگ فارسی هوشیار

یاد گرفتن چیزی، یاد آوری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر